جدول جو
جدول جو

معنی کدبانوئیه - جستجوی لغت در جدول جو

کدبانوئیه
(قُ کَ / کِ دَ)
کدبانو بودن: و لماکان صنمه منفعلا عن الجمیع لنزول رتبته کان حصه کدبانوئیه - ای اسفندارمذ - عن کل صاحب صنم حصه الاناث. (حکمت الاشراق چ هانری کربن ص 199). و رجوع به کدبانو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
عمل کدبانو. فراهم کردگی سامان خانه بطور شایسته و خوش سلیقگی. (ناظم الاطباء) ، صرفه جویی. (یادداشت مؤلف) :
مرد اگر یک قراضه کار کند
زن به کدبانویی چهار کند.
امیرخسرو دهلوی.
، بزرگی در خانه و سرای. (یادداشت مؤلف) :
گلشن گلخن شود چون به ستیزه کنند
در یک خانه دو تن دعوی کدبانویی.
سنائی.
زنان داشتی رای زن در سرای
به کدبانویی فارغ از کدخدای.
نظامی
لغت نامه دهخدا