هستۀ میان برخی از میوه ها، در کشاورزی تخم گیاه، بذر، در علم زیست شناسی تخم میوه،
هر یک از حبوب خوردنی از گندم، جو، ماش، عدس، نخود، لوبیا و مانند آن ها، حبه، برای مثال پر از میوه کن خانه را تا به در / پر از دانه کن چینه را تا به سر (ابوشکور - ۱۰۲)
آنچه طیور از زمین برچینند و بخورند، چینۀ پرندگان،
آنچه صیاد در میان دام بریزد از گندم، جو، ارزن و مانند آنکه پرندگان به هوای آن در دام بیفتند، برای مثال کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید / قضا همی بردش تا به سوی دانه و دام (سعدی - ۱۲۲)
یک عدد از چیزی، هر عدد از میوه، خصوصاً غله، مثلاً یک دانه گندم، یک دانه جو، یک دانه نخود اندک اندک به هم شود بسیار / دانه دانه ست غله در انبار (سعدی - ۱۸۱) هستۀ میان برخی از میوه ها، در کشاورزی تخم گیاه، بذر، در علم زیست شناسی تخم میوه،
هر یک از حبوب خوردنی از گندم، جو، ماش، عدس، نخود، لوبیا و مانند آن ها، حبه، برای مِثال پر از میوه کن خانه را تا به در / پر از دانه کن چینه را تا به سر (ابوشکور - ۱۰۲)
آنچه طیور از زمین برچینند و بخورند، چینۀ پرندگان،
آنچه صیاد در میان دام بریزد از گندم، جو، ارزن و مانند آنکه پرندگان به هوای آن در دام بیفتند، برای مِثال کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید / قضا همی بردش تا به سوی دانه و دام (سعدی - ۱۲۲)
یک عدد از چیزی، هر عدد از میوه، خصوصاً غله، مثلاً یک دانه گندم، یک دانه جو، یک دانه نخود اندک اندک به هم شود بسیار / دانه دانه ست غله در انبار (سعدی - ۱۸۱)