جدول جو
جدول جو

معنی کثیفه - جستجوی لغت در جدول جو

کثیفه(کَ فَ)
مؤنث کثیف. رجوع به کثیف شود.
- ادویۀ کثیفه، آن داروها باشند که در ابدان ما به اجزاء سخت خرد بخشیده نشوند مانند کدو و جبن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ)
جایی است نزدیک به کوفه منسوب به سوی بن عمر، بدان جهت که او در آن جای فرودآمده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کَ فَ)
درد و کدر و ناصاف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
مؤنث کثیر. بسیار. فراوان. زیاد. (ناظم الاطباء). رجال کثیره، مردان زیاد. مرات کثیره، چندین مرتبه و دفعه های بسیار. (ناظم الاطباء). دفعات بسیار
لغت نامه دهخدا
(کَ فَ)
آهن پارۀ بند در و آن دراز و پهن باشد و گاهی آن را تخته وار پهن سازند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آهن پارۀ پهن و درازی که در را بدان بندند. (ناظم الاطباء). کتیف. رجوع به کتیف شود، کینه و دشمنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کینه. (از اقرب الموارد). ج، کتائف. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گروهی از مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، انبور آهنگران. (منتهی الارب) (از آنندراج). انبر آهنگران. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، کتائف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ / کِ)
موضعی است به بلاد باهله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ غَ)
ستبر گردیدن و بسیار گشتن و در هم پیچیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ستبر وغلیظ شدن و فراهم شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). زفت شدن. (دهار). غلیظ گشتن و فزونی یافتن و در هم پیچیدن. (از اقرب الموارد). ستبری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). ضد لطافت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کثیره
تصویر کثیره
کثیره در فارسی مونث کثیر بنگرید به کثیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
ستبر و غلیظ و تیره، ضد لطیف، چرک آلود
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن جامه را، پاره کردن، پوشاندن، فرو خواباندن، گرفتن خور، برگشتن چهره، دلشور زدن نام دیگر منصوریه که میگفتند منصور عجلی به آسمان رفته این واژه از کسیفه گرفته شده که برابر است با پاره ای از چیزی یا پاره ای از آسمان اینان از منصور عجلی پیروی میکردند پاره از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتیفه
تصویر کتیفه
شب بند کلون، چفت و رزه، کیتنه، رشک، انبر انبر آهنگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
ناپاک، آلوده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
الأوساخ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
Dinginess, Dirtiness, Griminess, Muddiness, Seediness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
saleté, sordidité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کتبیه ی در و پنجره
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
бруд , брудність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
ময়লা , ময়লা , ময়লা , নোংরা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
sujeira, sordidez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
Schmutz, Schmutzigkeit, Unsauberkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
brudno, brudność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
گندگی , گندگی , گندگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
สิ่งสกปรก , ความสกปรก , ความสกปรก , ความสกปรก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
suciedad, sordidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
uchafu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
pislik, kir, kirli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
汚れ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
脏污 , 肮脏 , 泥泞
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
грязь , грязность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
더러움 , 더러움
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
kotoran, kekotoran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
गंदगी , गंदगी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
vuiligheid, viesheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
sporcizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کثیفی
تصویر کثیفی
לִכְלוּך , לִכְלוּך , לכלוך , טומאה
دیکشنری فارسی به عبری