ناقه کهباء، ماده شتر سپید به تیرگی مایل و یا سیاه و یا تیره مایل به سیاهی. ج، کهب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه رنگ ’کهبه’ دارد. (از اقرب الموارد). رجوع به کهبه شود
ناقه کهباء، ماده شتر سپید به تیرگی مایل و یا سیاه و یا تیره مایل به سیاهی. ج، کُهْب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه رنگ ’کهبه’ دارد. (از اقرب الموارد). رجوع به کُهْبَه شود
بر سر آب برآمدن شیر و آب خالص در تحت آن ماندن، کف برآوردن دیگ، کفک از دیگ برگرفتن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، روییدن گیاه یا ستبر و درشت گردیدن و دراز شدن آن، انبوه گردیدن و درپیچیدن گیاه. (منتهی الارب). ستبر گردیدن و درپیچیدن کشت. (از اقرب الموارد) ، دراز و بسیار گردیدن ریش، رستن موی و پشم شتر. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
بر سر آب برآمدن شیر و آب خالص در تحت آن ماندن، کف برآوردن دیگ، کفک از دیگ برگرفتن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، روییدن گیاه یا ستبر و درشت گردیدن و دراز شدن آن، انبوه گردیدن و درپیچیدن گیاه. (منتهی الارب). ستبر گردیدن و درپیچیدن کشت. (از اقرب الموارد) ، دراز و بسیار گردیدن ریش، رستن موی و پشم شتر. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)