جدول جو
جدول جو

معنی کثاً - جستجوی لغت در جدول جو

کثاً
(کُ ثَنْ)
جمع واژۀ کثاء. رجوع به کثا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
موضعی است به نجد. (منتهی الارب) (آنندراج) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نَ اُ دَ)
از حیث چندی: فلان از این امر کماً و کیفاً آگاه است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کم ّ شود.
- کماً و کیفاً، از حیث چندی و چونی
لغت نامه دهخدا
(نَ نِ تَ)
در فارسی قید بکار رود. همگی. همه. طراً. تماماً. بتمامی. یکسره. یکباره. بالمره. بالتمام. مقابل بعضاً. قاطبه. جمیعاً. کافهً. چنانکه: ’کلاً ام بعضاً’ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رُ عَ)
بر سر آب برآمدن شیر و آب خالص در تحت آن ماندن، کف برآوردن دیگ، کفک از دیگ برگرفتن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، روییدن گیاه یا ستبر و درشت گردیدن و دراز شدن آن، انبوه گردیدن و درپیچیدن گیاه. (منتهی الارب). ستبر گردیدن و درپیچیدن کشت. (از اقرب الموارد) ، دراز و بسیار گردیدن ریش، رستن موی و پشم شتر. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
گیاه ایهقان. ج، کثی (ک ثا) . (متن اللغه) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کثاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به کثاه شود. یا گیاهی است مانند غبیراء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَثْثا)
انبوه: لحیه کثاء، ریش انبوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ریشی بسیارموی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
بسیار. (منتهی الارب). کثیر. (از اقرب الموارد). هر چیز بسیار فراهم آمده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
به لغت یونانی تخم تره تیزک باشد. (برهان) ، بعضی گویند تخم خردل صحرایی است. (برهان). بزرالجرجیر. (تحفۀ حکیم مؤمن) (منهاج)
لغت نامه دهخدا
(کُثْ ثا / کَثْ ثا)
تیر بی پیکان و بی پر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تیرسرگرد بی پر که کودکان بدان تیراندازی کنند. (ناظم الاطباء). کتّاب. رجوع به کتّاب در همین معنی شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
تیر و جز آن. یقال مارمی بکثاب، ای شی ٔ سهم او غیره. (منتهی الارب). چیز. (از اقرب الموارد). هر چیز که بیندازند از قبیل تیر وسنگ و جز آن. یقال: مارمی بکثاب، ای شی ٔ سهم و غیره، نینداخت چیزی نه تیر و نه جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
جمع واژۀ کث ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به کث شود
لغت نامه دهخدا
(کُ / کَ)
بسیار. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) ، گروه بسیار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جماعات. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
به لغت بربری جوز ارقم است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
گیاه ایهقان. (منتهی الارب). جرجیر یا جرجیر دشتی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). کثاء. و رجوع به کثاء شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
منداب. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به منداب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کثا
تصویر کثا
منداب از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار