- کتن (رَفْءْ)
آلوده شدن لب به دود و سیاهی. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دود گرفتن. (از اقرب الموارد) ، چرک گردیدن. (از ناظم الاطباء). چرک گرفتن. (از اقرب الموارد) ، چسبیدن به لبهای شتر اثر سبزی گیاه. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چسبان شدن چیز و ریمناک گردیدن. (از ناظم الاطباء). برچسبان شدن و ریمناک گردیدن. (منتهی الارب).
- کتن مشک، چرک گرفتن آن. (از اقرب الموارد). چرکین و ریمناک شدن آن. (از ناظم الاطباء)
- کتن مشک، چرک گرفتن آن. (از اقرب الموارد). چرکین و ریمناک شدن آن. (از ناظم الاطباء)
