جدول جو
جدول جو

معنی کتن - جستجوی لغت در جدول جو

کتن
کاسه ریم چرک، دود گرفتگی دود زدگی
تصویری از کتن
تصویر کتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کتنبل
تصویر کتنبل
تنبل و شکم پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتنبر
تصویر کتنبر
تنبل و شکم پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتنبل
تصویر کتنبل
((کَ تَ بَ))
پرخور، تنبل، کتنبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتنبر
تصویر کتنبر
((کَ تَ بَ))
پرخور، تنبل، کتنبل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتنبر
تصویر کتنبر
پر خور، تنبل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ختن
تصویر ختن
(دخترانه)
نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از متن
تصویر متن
نویسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کتب
تصویر کتب
نسکها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتن
تصویر فتن
شمایل، حالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کشتن
تصویر کشتن
قتل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کان
تصویر کان
معدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آتن
تصویر آتن
شهر بزرگ یونان قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتن
تصویر حتن
مانند، قرین، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختن
تصویر ختن
شوهر دختر، داماد قطع کردن، بریدن قطع کردن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
پسوندیست که به آخر ریشه دستوری پیوندد و مصدر سازد: گری ستن گس ستن پیو ستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتن
تصویر شتن
بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نتن
تصویر نتن
بد بویی، بوی بد و ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کان
تصویر کان
معدن، کنایه از سرچشمه، منبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفن
تصویر کفن
پوشاندن، پوشاندن مرده با کفن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهن
تصویر کهن
کهنه، دیرین، دیرینه، قدیم، بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کون
تصویر کون
گون، گیاهی خاردار با ساقه های ستبر و شاخه های بلند و انبوه و گل های سرخ، بنفش، سفید یا زرد کم رنگ که از آن کتیرا می گیرند، دهله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کستن
تصویر کستن
کوفتن، آزردن، زدن، کویستن، کوستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتف
تصویر کتف
شانه، دوش، استخوان شانه، کول، سفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفتن
تصویر کفتن
شکافتن، ترکاندن، ترکیدن، شکافته شدن، برای مثال چو زد تیغ بر فرق آن نامدار / سرش کفت از آن زخم همچون انار (دقیقی - ۱۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتک
تصویر کتک
نوعی گوسفند کوچک با دست و پای کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتم
تصویر کتم
پنهان کردن، پنهان داشتن امری یا چیزی
کتم عدم: کنایه از جهانی که پنهان است و دیده نمی شود، جهان نیستی، نابودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرن
تصویر کرن
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرنگ، کورنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتک
تصویر کتک
ضرباتی که با دست یا چیز دیگر توسط شخصی بر بدن کسی وارد می شود، چوب کلفت، چماق، چوب گازران
کتک زدن: زدن کسی با دست، چوب یا شلاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتر
تصویر کتر
بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن می بندند و یک نفر دسته را می گیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیار کرده را پل کشی می کنند، پل کش، گراز، بنکن، بنگن، فه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کون
تصویر کون
بودن، هستی یافتن، پدید آمدن، هستی و عالم وجود
کون وفساد: در فلسفه هستی یافتن و تباه شدن که به طور پیوسته بر جهان هستی عارض می گردد
کون و مکان: کنایه از مجموع آنچه در عالم وجود دارد، جهان هستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتل
تصویر کتل
پشته، تل، تپۀ بلند
علم عزاداری
اسب یدک، جنیبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلن
تصویر کلن
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، غندش، کندش، بندش، پندش، غند، گل غنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتن
تصویر فتن
فتنه ها، فسادها، شورش ها، عذاب ها، آزمایش ها، گمراهی ها، عاشقها، جمع واژۀ فتنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متن
تصویر متن
پشت، درون چیزی
نوشته، مکتوب
مقابل حاشیه، بخش اصلی یک نوشته یا صفحه
فرهنگ فارسی عمید