جدول جو
جدول جو

معنی کتن - جستجوی لغت در جدول جو

کتن
(رَفْءْ)
آلوده شدن لب به دود و سیاهی. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دود گرفتن. (از اقرب الموارد) ، چرک گردیدن. (از ناظم الاطباء). چرک گرفتن. (از اقرب الموارد) ، چسبیدن به لبهای شتر اثر سبزی گیاه. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چسبان شدن چیز و ریمناک گردیدن. (از ناظم الاطباء). برچسبان شدن و ریمناک گردیدن. (منتهی الارب).
- کتن مشک، چرک گرفتن آن. (از اقرب الموارد). چرکین و ریمناک شدن آن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کتن
(کَ تِ / کِ)
کاسه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قدح. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کتن
(کَ تِ)
ریمناک. چرکین. ریمگین.
- سقاء کتن، مشک چرکین و ریمناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کتن
کاسه ریم چرک، دود گرفتگی دود زدگی
تصویری از کتن
تصویر کتن
فرهنگ لغت هوشیار
کتن
کرخت، افتادن، چوبی که گازران با آن رخت را کوبند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ختن
تصویر ختن
(دخترانه)
نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کان
تصویر کان
معدن، کنایه از سرچشمه، منبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نتن
تصویر نتن
بد بویی، بوی بد و ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتف
تصویر کتف
شانه، دوش، استخوان شانه، کول، سفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتک
تصویر کتک
نوعی گوسفند کوچک با دست و پای کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتم
تصویر کتم
پنهان کردن، پنهان داشتن امری یا چیزی
کتم عدم: کنایه از جهانی که پنهان است و دیده نمی شود، جهان نیستی، نابودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتک
تصویر کتک
ضرباتی که با دست یا چیز دیگر توسط شخصی بر بدن کسی وارد می شود، چوب کلفت، چماق، چوب گازران
کتک زدن: زدن کسی با دست، چوب یا شلاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتر
تصویر کتر
بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن می بندند و یک نفر دسته را می گیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیار کرده را پل کشی می کنند، پل کش، گراز، بنکن، بنگن، فه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتل
تصویر کتل
پشته، تل، تپۀ بلند
علم عزاداری
اسب یدک، جنیبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتن
تصویر فتن
فتنه ها، فسادها، شورش ها، عذاب ها، آزمایش ها، گمراهی ها، عاشقها، جمع واژۀ فتنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متن
تصویر متن
پشت، درون چیزی
نوشته، مکتوب
مقابل حاشیه، بخش اصلی یک نوشته یا صفحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کته
تصویر کته
برنج پختۀ بی روغن که آب آن را با آبکش نگرفته باشند، دم پخت، دم پختک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتب
تصویر کتب
کتاب ها، نوشته ها، اوراق چاپ شده جلد شده، جمع واژۀ کتاب
کتب اربعه: چهار کتاب آسمانی، شامل صحف ابراهیم، تورات، انجیل و قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ختن
تصویر ختن
ویژگی هر یک از همسر شخص مانند پدر یا برادر، شوهر دختر، داماد
فرهنگ فارسی عمید
در لهجۀ طبری تخماق است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ)
درختی است خوشبوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حتن
تصویر حتن
مانند، قرین، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتن
تصویر شتن
بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
پسوندیست که به آخر ریشه دستوری پیوندد و مصدر سازد: گری ستن گس ستن پیو ستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختن
تصویر ختن
شوهر دختر، داماد قطع کردن، بریدن قطع کردن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتن
تصویر آتن
شهر بزرگ یونان قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتن
تصویر عتن
سخت تاز تازنده جنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کان
تصویر کان
معدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتن
تصویر فتن
شمایل، حالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کتب
تصویر کتب
نسکها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متن
تصویر متن
نویسه
فرهنگ واژه فارسی سره
از کار افتادن، از پا افتادن، خسته شدن، دنبال کردن، تعقیب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
برازنده بودن، خوابیدن، خسته شدن، بیمار شدن، به زمین خوردن، روبرو شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بیمار شدن، خسته شدن، افتادن، خوابیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی چکش از جنس چوب
فرهنگ گویش مازندرانی