جدول جو
جدول جو

معنی کتریا - جستجوی لغت در جدول جو

کتریا
گیاه دارویی، کتیرا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ظرف فلزی لوله دار شبیه قوری که بالای آن دسته دارد و برای جوشاندن آب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
شیرۀ خشک شدۀ گون که از شکاف ساقه های آن به دست می آید و مصرف دارویی و صنعتی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبریا
تصویر کبریا
عظمت، بزرگی
فرهنگ فارسی عمید
(کَ بَ)
دهی است از دهستان میان بند بخش نور مازندران. (ازسفرنامۀ مازندران رابینو ص 110 و ترجمه ص 149)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کتیراء. کثیراء. (منتهی الارب) (بحر الجواهر). کتیره. (بحرالجواهر). صمغ قتاد است یا رطوبتی که از بیخ نوعی از درخت که به کوه بیروت و لبنان روید حاصل شود. (منتهی الارب). صمغ قتاد است که برنگهای سفید و زرد است وسفید آن نیکوتر است. (بحر الجواهر). صمغ مانندی غیرمحلول در آب که از بوتۀ قتاد گیرند و زولزده نیز گویند و آن بوته ای است که شتر آن را می خورد. (ناظم الاطباء). نوعی از صمغ است که از بعضی درختان جاری شود و شیئی است سفید یا زرد یا گندمگون و آن را طعمی نیست و از درخت جاری شده در جای خود منجمد گردد و چون در آب افتد باد کرده لعاب لزجی از آن بوجود آید. (قاموس کتاب مقدس). صمغی است که از برخی گونه های گون که معمولاً به نام گون کتیرا خوانده می شود. حاصل می گردد. برای تحصیل کتیرا، گون را تیغ زنند (تمام گونه های گون دارای کتیرا می باشد ولی گونه های پر صمغ آن را انتخاب می کنند و تیغ می زنند و همین را گون کتیرا می نامند). کتیرا یکی از اقلام صادراتی مهم کشور ماست. کتیرا در گرمای صد درجه پانزده درصد آب خود را از دست می دهد. خاکستر حاصل از آن چهار درصد است و شامل کربنات دوشو و فسفاتها و غیره است. کتیرا در آب حل نمی شود ولی بصورت لعاب چسبنده ای در می آید. اگر مقداری از کتیرا پس از قرار گرفتن در آب زیر میکرسکپ مطالعه گردد سلولهای تغییر شکل یافته ای با جدارهای ضخیم در آن تشخیص داده می شود. در مرکز این سلولها دانه های نشاسته بصورت ذرات کوچک و گرد یابه اشکال دیگر دیده می شود. از هیدرولیز کتیرا دو قسمت محلول و غیر محلول نتیجه می شود. قسمت محلول آن به نام تراگاکانتین موسوم است و عبارت از یک اسید اورونیک متصل به چند ملکول آرابینوز می باشد و قسمت غیر محلول آن باسورین نامیده می شود که منحصراً شامل اسید گالاکتورونیک متصل بقندهای گالاکتوز و گزیلوز می باشد. بعلاوه قندهای آزاد و مشتقات متوکسیل نیز در آن یافت می شود. کتیرا فاقد هرگونه اثر درمانی است. مع هذا چون دارویی امولسیون دهنده است برای معلق نگه داشتن پودرهای دارویی غیر محلول از آن استفاده می کنند و نیز در تهیۀ قرصهای بوم دوتلو و بی کربنات دو سود و کلرات دو پتاسیم و کلریدرات دوکاکوئین و غیره از آن استفاده می شود. در صنعت، کتیرا در نساجی و ساختن چسب و کاغذسازی و کفاشی وغیره مصرف می گردد. در اکثر نقاط ایران خصوصاً در مشهد و سبزوار و سلطان آباد و تربت حیدریه و کرمان و ملایر و کردستان و شیراز کتیرا بدست می آید. رنگهای کتیرا عبارتند از سفید و زرد و قهوه یی کم رنگ و قهوه یی پررنگ. صمغ کتیرا تا اندازه ای شفاف و بیمزه و لزج است. سه نوع کتیرا در بازار معروف است: کتیرای ورقی، کتیرای مفتولی و کتیرای معمولی. (فرهنگ فارسی معین).
- کتیرای بیضاء، یکی از گونه های گون که از آن کتیرا گیرند. (فرهنگ فارسی معین).
- کتیرای معمولی، بشکل لوله و مدور می باشد و در نتیجه صدماتی که تصادفاً به ساقۀ بوته وارد آید حاصل می شود. این کتیرا طالب زیاد ندارد. (از فرهنگ فارسی معین).
- کتیرای مفتولی، این گونه کتیرا با فرو بردن میخ یا سیخی در ساقۀ بوته حاصل می شود. (از فرهنگ فارسی معین).
- کتیرای ورقی، این نوع کتیرا از تیغ زدن ساقه بدست می آید. قسمت اعظم محصول کتیرای ایران از این نوع است. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به کتیره شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
قوری فلزی. قسمی قوری برای چای یا جوشانیدن آب و غیره. قهوه جوش. (یادداشت مؤلف). ظرف مسین دارای لوله و دسته که در آن آب و مایعات دیگر ریزند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
به لغت زند و پازند ماهتاب را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هزوارش کمریا، پهلوی، اغام (ایام) به معنی ’هنگام’ و به معنی قمر (ماه) هم گرفته اند. (از حاشیه برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
کاری، کاریه، سرزمینی است در جنوب غربی آسیای صغیر در کرانۀ دریای اژه که جزء قلمرو هخامنشیان بوده و جنگجویان آن جزء سپاهیان ایران بشمار میرفتند، (فرهنگ ایران باستان، بخش نخست نگارش استاد پورداود، حاشیۀ ص 327)، یکی از شهربانی های (ساتراپهای) ده گانه آسیای صغیر که از طرف مغرب و جنوب محدود بدریا بوده، اهالی آنجا ابتدا در جزایر بحر اژه سکنی داشته وبواسطۀ نزاع با یونانیها به آسیای صغیر مهاجرت کردند، رود شاندر حد این ایالت ولیدی را تشکیل داده و نواحی آن را مشروب میکرده است، اهالی این ایالت علاقۀمفرطی به تجارت و صنعت و علم داشته اند، برخی از نویسندگان نوشته اند که یکی از مردان کاریا به امر اردشیر دوم برادرش کوروش کوچک را که بامید به دست آوردن تاج و تخت بجنگ اردشیر دوم برخاسته بود زخم زد و اردشیر در پاداش یک خروس زرّین باو بخشید تا هنگامی که بجنگ میرود در پیشاپیش لشکریان بر سر نیزۀ خود برافرازد، ازینرو ایرانیان جنگجویان کاریا را که بر سر خودهای خویش نشان تاج خروس (یا پر خروس) داشتند خروسان مینامیدند، (از فرهنگ ایران باستان ایضاً ص 327)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کبریا
تصویر کبریا
عظمت بزرگی بزرگمنشی
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفته از} کتل {انگلیسی غوری غوری بزرگ ظرف مسین دارا لوله و دسته دار که در آن آب و مایعات دیگر ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
شیره ای است که از گیاه خارداری بنام گون گرفته و آنرا با تیغ زدن ساقه های گیاه بدست می آورند و بیشتر در نساجی و پارچه بافی و کاغذ سازی و ساختن چسب بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
((کَ))
صمغی است در مغز ساقه گون که چون در آخر بهار آن را ببرند با فشار از ساقه بیرون می آید. این ماده بیشتر در نساجی و پارچه بافی و کاغذسازی و ساختن چسب به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
بزرگواری، بزرگی، جبروت، جلال، حشمت، شان، شکوه، شوکت، عظمت، فر، قدرت، کلانی، هیبت
متضاد: حقارت، کوچکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن کتیرا به خواب، دلیل آن که به قدر آن مال از بخیلی بستاند. محمد بن سیرین
دیدن کتیرا در خواب بر سه وجه است. اول: فضله مال. دوم: نفع اندک. سوم: کاری خیر با منفعت..
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از به طور باکتریایی
تصویر به طور باکتریایی
Bacterially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باکتریایی
تصویر باکتریایی
Bacterial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غده ای در کشاله ی ران و گلو
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع زوار واقع در شهرستان تنکابن، قاشق بزرگ چوبی، کفگیر چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندرج واقع در منطقه ی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
صوتی جهت ترغیب گوسفندان به نوشیدن آب
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از باکتریایی
تصویر باکتریایی
bakteryjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از به طور باکتریایی
تصویر به طور باکتریایی
battericamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باکتریایی
تصویر باکتریایی
bacteriano
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از به طور باکتریایی
تصویر به طور باکتریایی
bacterianamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باکتریایی
تصویر باکتریایی
细菌的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از به طور باکتریایی
تصویر به طور باکتریایی
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باکتریایی
تصویر باکتریایی
бактеріальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به طور باکتریایی
تصویر به طور باکتریایی
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از به طور باکتریایی
تصویر به طور باکتریایی
бактеріально
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باکتریایی
تصویر باکتریایی
bakteriell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور باکتریایی
تصویر به طور باکتریایی
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باکتریایی
تصویر باکتریایی
бактериальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به طور باکتریایی
تصویر به طور باکتریایی
бактериально
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باکتریایی
تصویر باکتریایی
batterico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی