جدول جو
جدول جو

معنی کتائل - جستجوی لغت در جدول جو

کتائل
(کَ ءِ)
جمع واژۀ کتیله. (اقرب الموارد). رجوع به کتیله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فتائل
تصویر فتائل
فتیله ها، پنبه های تابیده یا نوارهای نخی چراغ نفتی، جمع واژۀ فتیله
فرهنگ فارسی عمید
(کَ ءِ)
جمع واژۀ کتیبه که به معنای لشکر است. (آنندراج) (غیاث اللغات). جمع واژۀ کتیبه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : ثنا و ستاگوی او در بزم، بذل مواهب و در رزم قرع کتائب. (ترجمه تاریخ یمینی ص 447). و با مراکب و کتائب و عساکر ومطائب به آهستگی حرکت می کردند. (جهانگشای جوینی).
هم به کتائب کتب بر در ملک حاجبی
هم به مواکب کرم در ره دین مقدمی.
(از ترجمه محاسن اصفهان حسین آوی ص 133). و رجوع به کتیبه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ ءِ)
جمع واژۀ کحیل و کحیله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به کحیل و کحیله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فتائل
تصویر فتائل
چرک بدن میان انگشتان تافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتائب
تصویر کتائب
جمع کتیبه، لشکرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتال
تصویر کتال
خواربار، گوشت، تنگی زندگی، نیاز بر آمده، نیرومندی
فرهنگ لغت هوشیار