جدول جو
جدول جو

معنی کبسون - جستجوی لغت در جدول جو

کبسون
گیاهی شبیه گشنیز با برگ های تند و تلخ و دانه های ریز و گرد
تصویری از کبسون
تصویر کبسون
فرهنگ فارسی عمید
کبسون
(کَ)
برگ نبات وحبی است که از بلاد حبشه می آورند و آن شبیه به گشنیزشامی است و با تندی و تیزی و تلخی و حب آن مدور. (مخزن الادویه) ، برنج. (دزی ج 2 ص 439)
لغت نامه دهخدا
کبسون
برنج یا کبسون حبشی. گیاهی که دارای خاصیت لینت و ضد کرمهای روده است و در حبشه روید (دزی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
کپسول. رجوع به کپسول شود
لغت نامه دهخدا
(بُسْ س)
بسون الملوک. نوعی مشروب مسموم. دوای مایع مسموم برای حیوانات. (دزی ج 1 ص 87)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
از اصطلاحات هیئت هندیان. رجوع به بس و ماللهند ص 145 س 9 به بعد شود، نانی که آن را خشک کرده کوفته با شیر و مانند آن خورند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
شهری است در یهودا و در موقع آن اختلاف هست. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(رُ بَ)
ساکن شدن و آرام گردیدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نرم و سست دویدن یا کوتاهی کردن در دویدن. کبن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به کبن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام یکی از علمای مجوس است و به اعتقاد او اصل منحصر در سه عنصر است که آب و آتش و خاک باشد و هرسه راقدیم می داند و هستی موجودات را از هستی آنها و گویدصوراسرافیل هوائی است که قرهالعین وجود عبارت از آن است و به تناسخ قائل است. (برهان). نام یکی از علماء مجوس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مانند، بسته
فرهنگ گویش مازندرانی
خویشاوندان، آشنایان و اقوام
فرهنگ گویش مازندرانی