جدول جو
جدول جو

معنی کبداء - جستجوی لغت در جدول جو

کبداء
میانه آسمان، دستاس آسیای دستی، شکمدار: مرد
تصویری از کبداء
تصویر کبداء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابداء
تصویر ابداء
آشکاریدن، آغازیدن، آفریدن، از سر گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ربداء
تصویر ربداء
بلای بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابداء
تصویر ابداء
آغاز کردن، شروع کردن، ابتدا کردن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاداء
تصویر کاداء
سختی، ستم، اندوه، شب تار، پرهیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبیداء
تصویر کبیداء
کبیداه: میانه آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبراء
تصویر کبراء
جمع کبیر، بزرگان مهان، جمع کبیر بزرگان: (قربت ملوک... و کبرالله بواسطه اشعار دلفریب است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهداء
تصویر کهداء
کنیز
فرهنگ لغت هوشیار
آغاز، اصل، سبب، جای شروع، جای شروع مقابل مقصد، حرکتی که بواسطه آن از مبدا به مقصد رسند، آغاز شروع، جای آشکار کردن، جمع مبادی، اصل هر شی جمع مبادی، سبب جمع مبادی. یا مبدا ازلی. یا مبدا اعلی. یا مبدا اول. ذات حق تعالی. یامبدا قریب. هر مبدائی که با ذی المبدا خود فاصله کمتری داشته باشد قریب است مثلا قوت عامله که محرک عضلات است برای صدور فعل مبدا قریب است و اجماع که اراده جازم باشد نسبت به شوق که میل موکد است قریب است و نسبت به قوه عامله بعید است. یا مبدا کل. ذات حق تعالی که مبدا المبادی است، مبدا اسما کلی کون را گویند در مقابل معاد که اسما کلی الهی را نامند و آمدن سالک از راه اسما کلی کونی بود که مبدا اوست و رجوع او از راه اسما کلی الهی باشد که معاد اوست. یا مبدا فیاض. یا مبدا وجود. الف - ذات حق. ب - عقول مجرده، نقطه ای که فواصل نقاط دیگر را از آن اندازه گیرند، زمانی که فواصل زمانهای دیگر را از آن حساب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابداء
تصویر ابداء
((ا ِ))
آغاز کردن، شروع کردن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبراء
تصویر کبراء
((کُ بَ))
جمع کبیر. بزرگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبداء
تصویر مبداء
((مَ))
اول و نخستین هر چیز، جمع مبادی
فرهنگ فارسی معین
ظاهر شدن هویدا گشتن، پیدا شدن رای دیگر در امری امری که در خاطر بگذرد که از پیش نگذشته باشد، ایجاد راءیی برای خالق بجز آنچه که قبلا اراده وی بر آن تعلق گرفته بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباء
تصویر کباء
بلند بر آمده زهاب، ماهتاب چوبسوزه چوب خوشبویی که دود کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کداء
تصویر کداء
بیابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بداء
تصویر بداء
((بَ))
ظاهر گشتن، پیدا شدن
فرهنگ فارسی معین