جدول جو
جدول جو

معنی کباس - جستجوی لغت در جدول جو

کباس
(کُ)
پسر جفر بن ثعلبه است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کباس
وزنی است معادل شش درهم و نیم. (مفاتیح العلوم)
لغت نامه دهخدا
کباس
(کُ)
بزرگ سر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، نرۀ سطبر بزرگ سر. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ضخیم. (دزی ج 2ص 439) ، مرد سر در زیر جامه فروکشیدۀخفته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کباس
بزرگسر، فربه منگنه
تصویری از کباس
تصویر کباس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عباس
تصویر عباس
(پسرانه)
شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر (ص)، لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کلاس
تصویر کلاس
هر یک از اتاق های مدرسه، آموزشگاه یا دانشگاه، اتاق درس، هر دورۀ یک ساله از تحصیل در دبستان، مدرسۀ راهنمایی و دبیرستان یا هنرستان، هر جلسۀ درس که در آن مهارت یا فن خاصی آموزش داده می شود، ۴،منزلت و شان اجتماعی کسی، گروهی یا مؤسسه ای مثلاً کلاس پدرش پایین بود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کناس
تصویر کناس
رفتگر، جاروب کش، زباله کش، کسی که کارش تخلیۀ چاه مستراح است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کناس
تصویر کناس
جای آهو، آرامگاه آهو، جایی در میان درختان که آهو در آنجا خود را پنهان می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرباس
تصویر کرباس
نوعی پارچۀ زبر که از جنس پنبه، کنایه از کفن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کماس
تصویر کماس
کم، اندک
نوعی کوزۀ سفالی یا چوبی دهان گشاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبال
تصویر کبال
ریسمان تابیده شده از لیف خرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کباب
تصویر کباب
گوشت بریان شده بر روی آتش، قطعه گوشتی که به سیخ می کشند و روی آتش بریان کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عباس
تصویر عباس
شیر بیشه
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
فرهنگ فارسی عمید
(کِ سَ)
خوشۀ خرما. (منتهی الارب) (آنندراج). عذق و آن در نخل بمنزلۀ خوشۀ انگور است. ج، کبائس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کبیس
تصویر کبیس
خرمای له شده، خیار ترشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباء
تصویر کباء
بلند بر آمده زهاب، ماهتاب چوبسوزه چوب خوشبویی که دود کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباش
تصویر کباش
جمع کبش، میش تکلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبوس
تصویر کبوس
کج نار است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرباس
تصویر کرباس
جامه سفید معروف که از پنبه ساخته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کداس
تصویر کداس
خرمن چاش (غله)
فرهنگ لغت هوشیار
شتر بسیار، گوسپند بسیار، خاک، گل و لای، توده ریگ پارسی است بر گرفته از بابلی بریانی سکارو تواهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباث
تصویر کباث
میوه درخت اراک میوه چوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباد
تصویر کباد
جگر درد درد جگر ترنج از گیاهان نارنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبار
تصویر کبار
بس بزرگ و کلان، بسیار بزرگ، طناب از لیف خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباک
تصویر کباک
طناب از لیف خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبال
تصویر کبال
ریسمانی که از لیف خرما سازند، طناب از لیف خرما
فرهنگ لغت هوشیار
ترازو یی که یک پله دارد و بجای پله دیگر سنگ از شاهین آن آویزند قپان: (یکی دیبا فرو ریزد بر زمه یکی دینار بر سنجد بکپان) (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبای
تصویر کبای
فرانسوی خوکچه هندی از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباس
تصویر عباس
ترشرو و بد اخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خباس
تصویر خباس
پروه (غنیمت)، شیر بیشه، بنده، ستمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباس
تصویر اباس
زن بد خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباسه
تصویر کباسه
خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
آهکساز آهکفروش، شمشیر بران فرانسوی پایه، رسته (صنف)، گن (جنس)، دودمان دوده، همشاگردان همشاگردی ها، آموزش، زنجیره تیره، گروه، رده، آموزگار (کلاس درس) طبقه درجه مرتبه. توضیح: باین معنی احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است، هر یک از اطاقها مدرسه که در آن معلمان بشاگرد ان درس دهند اطاق درس. کلمه فرانسوی هر یک از شعبه های مدرسه که شاگردان آن هم قوه و همدرس در یک اطاق درس می خوانند، اطاق درس دسته ای از شاگردان مدرسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاس
تصویر کلاس
دانش پایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لباس
تصویر لباس
پوشاک، جامه، تن پوش، رخت
فرهنگ واژه فارسی سره