جدول جو
جدول جو

معنی کاکون - جستجوی لغت در جدول جو

کاکون
نام دیگر آن قلاتون است دهی است از دهستان و بخش سیمگان شهرستان جهرم که در 23هزارگزی شمال باختر کلاکی کنار راه مالرو سیمگان به میمند واقع است، زمینش جلگه ای و هوای آن گرمسیرو مالاریائی است و 165 تن سکنه دارد آب آن از رود خانه سیمگان تأمین میشود، محصولاتش غلات، برنج و شغل مردم آن زراعت است از صنایع دستی گلیم بافی معمول و راههای آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاکون
تصویر زاکون
قاعده، قانون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کانون
تصویر کانون
محل گردآمدن گروهی با هدف خاص، انجمن، مرکز، در علم فیزیک نقطه ای در آینه یا عدسی که پرتوهای نور در آن به هم می رسند، آتشدان، آتش خانه، منقل، کوره، نام دو ماه از ماه های سریانی یا رومی، مطابق دسامبر و ژانویه، برای مثال گذشته بر تو هر آذار بهتر از کانون / نهاده با تو هر امروز وعدۀ فردا (انوری - ۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
بمعنی کاکل است که موی میان سر مردان و پسران و اسب و استر باشد، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به کاکل شود، اسم هندی شقاقل است، رجوع به شقاقل در مخزن الادویه شود
لغت نامه دهخدا
صورت دیگری از کلون، ج، کوالین، (از دزی ج 2 ص 435)، قفل، جفت
لغت نامه دهخدا
شهری است به خراسان از توابع بادغیس، حمداﷲ مستوفی آرد: بادغیس از اقلیم چهارم طولش از جزایر خالدات ’صه ل’ و عرض از خط استوا ’له ک’، قصبات کوه نقره و کوه غنابادو بزرگترین و بست و لب و حاد و از کایرون و کالون ودهستان از توابع آن است، (نزههالقلوب ص 153)، در بعضی از نسخ نزههالقلوب بجای کالون کالو ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
(کالْ وَ)
ژان. (1564-1509 میلادی). در نواین از ایالت پیکاردی بدنیا آمد و در ژنو بدرود حیات گفت. در اوایل منشی اسقف نواین بود و بعلت تکفل عائلۀ زیاد با تنگدستی میگذراند. در سال 1523 میلادی برای ادامۀ تحصیل به دانشگاه پاریس اعزام شدو در علوم مختلف عصر آشنایی پیدا کرد، و به تشویق پدرش به تحصیل علوم دینی پرداخت و در امور کلیسایی وارد شد. سپس پدرش تغییر فکر داد و فرزندش را به مطالعۀ حقوق واداشت و او را به دانشگاه اورلئان و بورژ اعزام کرد. در شهر بورژ با wo Melchior آلمانی یونان دوست آشنایی نزدیک یافت و در شهر اورلئان بوسیلۀ پسرعمویش Olivetan Robert با عقاید جدید آشنا شد، لیکن معلوم نیست که آنها را در این موقع پذیرفته باشد. از سال 1533 میلادی پیوندهای خود را با مذهب کاتولیک گسست و در شهر پاریس گفتاری ایراد نمود که در آن عقاید جدیدش منعکس است. در نخستین ماههای سال 1534 میلادی بطور قطعی به مذهب پروتستان گروید و در سال 1535 در شهر بال کتاب خود را بنام ’اساس مسیحیت’ بانجام رسانید. این کتاب ابتدا در ماه مارس سال 1536 به زبان لاتینی و سپس در سال 1541 به زبان فرانسه انتشار یافت. در آن فاصله کالون برای تدریس علم کلام به ژنو احضار شده بود. لیکن در سال 1538 میلادی چون به ایجاد تحولاتی در آداب و رسوم شهر و برقراری انضباط شدید اقدام نموده بود از آنجا تبعید شد. در عقاید خود بسیار متعصب بود و پس از بازگشت مجدد به ژنو این شهر را به دژ استوارمذهب پروتستان مبدل ساخت و حریفان خود را با شدت عمل مورد تعقیب قرار داد و از جملۀ قربانیان تعصب او Gruet Jacques و بخصوص Servet Michel است که در سال 1553 سوزانده شد. در پنجم ژوئن سال 1559 میلادی فرهنگستان ژنو را تأسیس نمود و این فرهنگستان بزودی به یکی از کانونهای درخشان علم مبدل گردید. در عین حال عقاید خود را در خارج نیز منتشر میساخت و با فرانسه، هلند، اسکاتلند، انگلستان و لهستان در مکاتبه بود و شاگردانی پرورش میداد که در نقاط مختلف کلیساهایی دایر میکردند. بر اثر همین تلاشهای فوق العاده نیروی جسمانی خود را از دست داد و در 27 مه 1564 میلادی درگذشت. از ازدواج او در سال 1540 میلادی فرزندی به دنیا آمد که در سنین کودکی درگذشت. کالون یکی از نویسندگان قرن 16 است و با بیان دقیق و فصیح علم کلام را تقریر میکند و دارای منطق قوی است. از او علاوه بر کتاب فوق الذکر یک رساله و یک تفسیر مذهبی و نامه هایی باقیمانده است.
اصول عقاید: به عقیدۀ کالون انسان بطور طبیعی دارای معرفت خدایی است، لیکن بر اثر سقوط ذهنش تاریک گشته است. بنابراین خداوند در Ecriture (انجیل) نه آن چنان که بذاته هست بلکه آن چنان که در نظر ماجلوه میکند معرفی شده است. روح القدس که انجیل را بما داده و تنهااوست که به تفسیر آن مجاز است، هیچ کلیسایی نیست که شهادت او مافوق تجلی روح القدس در خود ما باشد تقدیرخدایی علم ازلی او نیست بلکه فعالیت بی پایانی است که در پرتو آن بر آسمان و زمین و ارادۀ بشری حکومت میکند و افراد انسانی را بغایتی که منظور اوست سوق میدهد و انسان که خداوند او را به صورت خود آفریده است از آن مقام هبوط کرده است. کالون بدون آنکه کوشش داشته باشد دو نظریه را با هم سازش بدهد اظهارنظر میکند که بشر به علت گناه خود و بر اثر مشیت الهی هبوط کرده است. متعاقب این هبوط طبیعت بشری فساد مطلق پذیرفته و دیگر با هیچ عملی خیر واقعی را قادر نیستیم. به عقیدۀ کالون مسیح ناجی ماست و بجای ما طاعت میکندو رنج میکشد، لیکن اگر در پرتو روح القدس اثر این کار در قلب ما نفوذ نکند ثمرات آن که عبارت از بازگشت واقعی بسوی خدا و سیر دائمی از طریق عبادت بسوی تقدس است مفید فایدۀ نخواهد بود. اعمال ما، ما را نجات نمی بخشد بلکه ایمان که اعمال ناشی از آن است ناجی ماست. کالون به تقدیر ازلی معتقد است و چنین تعلیم میدهد که سعادت اخروی از ازل مقدر است. کلیسا عبارت است از مجموعۀ برگزیدگان که در گذشته میزیسته اند و اکنون نیز میزیند بنابراین کلیسا امر نامرئی است. ’کلیسای مرئی’ مجمع مسیحیانی را نامند که در آن وعظ میشودو با صداقت سخنان آسمانی استماع میگردد و زندگی بی شائبه در آن جریان دارد
شارل الکساندر. سیاستمدار فرانسوی که به سال 1734 میلادی در دوئه به دنیا آمد و در سال 1802 میلادی بدرود حیات گفت. وی در سال 1785 میلادی ناظر دارایی فرانسه بود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 15هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه سر راه مالرو و ساردوئیه به جیرفت واقع است، کوهستانی و سردسیر است تعداد سکنۀ آن 45 نفر است آبش از چشمه تأمین میشود، محصولاتش عبارت از غلات، حبوبات، تریاک و شغل اهالی آن زراعت و راههایش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه شهرستان سنندج واقع در 40 هزارگزی جنوب باختر قروه، کنار راه فرعی قروه به سنقر واقع و زمین آن کوهستانی و هوای آن سردسیر است، 450 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه است محصولاتش غلات و لبنیات و توتون و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است، در دو محل و بفاصله یک کیلومتر بنام کاکوی بالا و کاکوی پائین نامیده میشود، بالا جزء دهستان ییلاق و پایین جزء اسفندآباد است تعداد سکنۀ پایین 260 تن است از صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی معمول است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
بنفشه، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، و آن گلی باشد معروف و مشهور، (برهان) (شعوری ج 2 ورق 243)، بنفسج، رجوع به بنفشه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(کارْوَ)
رود خانه کارون، سرچشمۀ آن از کوه زرد بختیاری شروع و از جنوب شهرستان شوشتر وارد این شهرستان میشود. این رودخانه در شمال شوشتر به دو قسمت شده که یک شعبه آن از خاور شوشتر گذشته و به ’گرگر’ یا ’کارون’ معروف و دیگری از باختر شوشتر گذشته و ’شطیط’ نامیده میشود. رود شطیط در 2هزارگزی باختر بندقیر، برود ’دز’ پیوسته و در جنوب بندقیر به شعبه اولی ’کارون’ ملحق و بطرف جنوب سرازیر و پس از عبور از شهرستان اهواز وارد شهرستان خرمشهر شده و بالاخره به شط العرب میریزد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 29 ذیل کلمه ’اهواز’). حداقل مقدار آب رود خانه کارون طبق صورت ادارۀ کشاورزی 140 گز مکعب در ثانیه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 29). تنها رود قابل کشتی رانی ایران که با شعباتش بزرگترین رودخانه های ایران محسوب میشود رود کارون است. رسوبات این رودخانه جلگۀ خوزستان را تشکیل داده و همین رسوبات است که کم کم موجب وسعت این جلگه گشته است. سرچشمه اش از کوههای بختیاری است و در تمام امتداد خاک خوزستان با پیچ و خم بسیار عبور مینماید و منتهی الیه غیر قابل کشتیرانی آن شوشتر و از در خزینه 6 فرسخی میدان تفتون (مسجد سلیمان) قابل کشتیرانی است. از این محل تا مکان دیگری که باسم بندقیر موسوم است این رود بدو شعبه تقسیم گشته و امتداد آن 50 هزارگز است. یکی از دو شعبه را آب بزرگ یا کارون اصلی و شعبه دیگر آب کوچک و یا گرگر گویند. مصب این رودخانه یا دلتای کارون علاوه بر شعب اصلی آن که به شط العرب میریزد شامل سه شعبه است: 1- کهنه رود - این شعبه ظاهراً قدیمترین شعبه و مجرای کارون است و از این جهت آن را شط قدیمی گفته اند. 2- رود کور - چون قسمتی از آن را گل و لای فراگرفته به این اسم موسوم شده. 3- بهم شیر - پرآب ترین دهانه های کارون محسوب میشود این رودخانه مانند گاماسب بوسیلۀ ضمائمی پر آب میگردد که معروفترین آنها ’آب دیز’ یا ’آب دز’ است که خود مرکب از دو شعبه شمالی و جنوبی [است و چون بوسیلۀ سد قدیمی که گویا با سنگ قیر محل اتصال این دو شعبه را با کارون ساخته اند از خیلی قدیم بندقیر نامیده شده این رودخانه از دو نظر قابل توجه است و همین باعث شده که مهمترین رودخانه های ایران محسوب گردد یکی از حیث آبیاری و دیگری در موضوع کشتیرانی. (جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران صص 42- 43).
رود کارون مانند بسیاری از رودخانه های ایران سطح آبش از اراضی اطراف پست تر است و بدین واسطه اهالی نمی توانند مستقیماً از آب رودخانه جهت نخلستانهای خود استفاده کنند بلکه برای مشروب کردن نخلستانها نهرهای عمود بر رود خانه کارون و بهم شیر و شط العرب حفر نموده و در موقع جذر و مد که در مدت شبانه روز اتفاق می افتد نخلستانها طبعاً مشروب میشوند بعلاوه موتورهائی در کنار رودخانه قرار داده اند که بوسیلۀ تلمبه آب را در اراضی به جریان درآورده زراعت مینمایند. (از جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران ص 89). و نیز به ص 18، 19، 31، 36، 82، 83، 85، 88، 90، 91، 92، 98، 174، 177، 178، 180، 309، 350 از کتاب مذکور رجوع شود. پلی آهنی برروی کارون در کنار شهر اهواز بسته اند که طویلترین پل خط آهن سراسری ایران بشمار میرود. در تاریخ ایران باستان ذیل عنوان ’حرکت اسکندر به طرف پارس’ آمده است: از شوش اسکندر چهار روز راه پیموده به رود ’پاسی تیگرس’ رسید. یونانیها نوشته اند که سرچشمۀ این رود در کوهستان ’اوکسیان’ واقع و طرفین این رود بمسافت پنجاه استاد (تقریباً 9250 ذرع) پر از جنگل است، این رود، چون از بلندیها بپستی ها میریزد، آبشارهائی بوجود می آورد و بعد داخل جلگه شده ملایم حرکت میکند در اینجا عمق آن بقدری است، که قابل کشتیرانی است و پس از آنکه 60 استاد طی مسافت کرد بخلیج پارس میریزد، از توصیفی که کرده اند معلوم است که این رود همان رود کارون است و نیز این اطلاع به دست می آید که پارسی های قدیم این رود را ’پس تیگر’ (یعنی پس دجله) مینامیدندزیرا چنانکه از کتیبۀ بیستون داریوش معلوم است دجله را پارسی های قدیم تیگر میگفتند (کتیبه های بیستون طبع موزۀ بریطانیائی، ستون 1، بند 18) اگر چه دیودوراسم این رود را تیگر نوشته ولی از روایت آریان (کتاب 3، فصل 6، بند 3) و کنت کورث (کتاب 5، بند3) معلوم است که اشتباه کرده و ’پس تیگره’ صحیح است. (ایران باستان چ 1 صص 1409- 1410) و رجوع شود به ایران باستان ص 137، 1509، 1510، 1546، 1880، 1886، 2010، 2012
لغت نامه دهخدا
راهزن افسانه ای معروف که در کوه اون تن واقع در نزدیکی تیبر به ایتالیا مأوی داشت
لغت نامه دهخدا
بمعنی آتشدان باشد مطلقاً اعم از گلخن یا منقل آتشی، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، کانون در عربی و سریانی بمعنی آتشدان است و نیز به دو ماه کانون اول و کانون دوم اطلاق شده، و در اصل کلمه سامی است، و آن از عصر اکدی بدین دو ماه اطلاق گردیده، در زبان اکدی کانونو (آتشدان) است و به هر یک از دو ماه مزبور هم گفته شده بدین اعتبار که در آن دو سرمای زمستان ظاهر گردد و مردم باضطرار در کانون آتش افروزند، (از حاشیۀ برهان چ معین) :
کانون شده قبلۀ من از راست
قانون شده تکیه گاه چپ هم،
خاقانی،
در کانون اصل نفس ابلیس
در قانون علم شخص آدم،
خاقانی (از آنندراج)،
راست گفتی سپهر کانون گشت
و اختران اندر آن میان اخگر،
معزی نیشابوری (از حاشیۀ برهان چ معین)،
، به لغت سریانی نام بعضی از ماه های رومی است که کانون اول و کانون آخر باشد و آن ماه سیم و چهارم است، (برهان) (ناظم الاطباء)، رجوع به حاشیۀ برهان شود، طرز و روش و قاعده را نیز گویند، (برهان) (ناظم الاطباء)،
مرد یا زن گران و کندفهم که صحبت وی را ناخوش دارند، (ناظم الاطباء)، کسی را گویند که مردم او را گرامی دارند و سخنش را قبول کنند، (برهان) (از ناظم الاطباء)،
نشستنگاه باز در کریزخانه، (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
به هندی باقلای هندی است که به هندی کهلو نامند، (فهرست مخزن الادویه)، تخم رازیانه که در عربی شمره گویند، (شعوری ج 2 ص 252)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
قراقون. نزد مغولان جماعتی از محافظان راهها که در مکانهای معین اقامت داشتند. (دزی ج 2 ص 321)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
مادۀ مالیدنی است که زنان چهرۀ خود را بدان سرخ کنند و آن غیر عربی است. (از اقرب الموارد). و رجوع به گلگون شود
لغت نامه دهخدا
مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: ناکون (به معنی مهیا خرمن گاهی که عزه در کنارش مرد. رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 867 شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
اگوستن - ژوزف. متولد به سال 1778، سرهنگ دوم دورۀ امپراطوری اول فرانسه. وی به سال 1820 سردستۀ توطئه ای موسوم به ’بلفور’ بود و به سال 1822 تیرباران شد
یکی از رب النوعهای قدیم یونان بود که او را پسر شب می پنداشتند. (تمدن قدیم، تألیف فوستل دو کولانژ، ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 496)
لغت نامه دهخدا
مؤلف حدود العالم در ’سخن اندر ناحیت خراسان’ نویسد: شهرکی است، آب ایشان از چاه است و از باران، و از او اسبان نیک خیزد’، (حدود العالم چ سید جلال الدین طهرانی ص 57)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از ایستگاههای راه آهن بین اهواز به بندر شاهپور است، این ایستگاه در 821هزارگزی تهران و 2هزارگزی خاور ایستگاه اهواز واقع و جزء شهر اهواز است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
بمعنی قانون و مأخوذ از روسی است، رجوع به ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای است در ممالک متحدۀ امریکا، در ایالت آیووا که در رود سوآن از شعب شط میسی سی پی می ریزد، این رودخانه از میان سبزه زارها و چمنگاهها میگذرد و طول بستر آن 190 میل است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) (وبستر جغرافیایی)
لغت نامه دهخدا
(تاکْ کو)
جمع واژۀ تاک ّ در حالت رفعی. رجوع به تاک ّ شود
لغت نامه دهخدا
(کْوَ)
اسم هندی کتیرا (کثیرا) است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره بادنجانیان که گیاهی علفی است و ارتفاعش بین 30 تا 60 سانتیمتر است و بحالت خود رو در اراضی آهکی مزارع موستانهای غالب نقاط اروپا و موستانهای غالب نقاط اروپا و آسیا (از جمله ایران) و آمریکا میروید. ساقه اش راست و زاویه دار برنگ مایل بقرمز و برگها یش متناوب باد مبرگ دراز و بیضوی و نوک تیز و نا منظم و سبز تیره است. گلهایش که در ظرف ماههای خرداد و شهریور ظاهر میشوند معمو منفرد و دارای دمگل کوتاه و خمیده است. قسمتهای مختلف گل آن 5 تایی و تخمدانش بیضوء و بی کرک و دو خانه میباشد. میوه آن سته و مایل بقرمز ببزرگی یک گیس و پوشیده از پرده ایست که از بهم پیوستن کاسبرگها حاصل میشود (نام عروسک در پرده که باین گیاه داده اند بهمین مناسبت است)، درون میوه دانه های کوچک و مسطح و مایل بسفید جای دارد. قسمت مهم مورد استفاده این گیاه میوه آن است ولی گیاه شامل اسید هایی نظیر اسید آسکوربیک اسید سیتریک و قند است. در برگهای آن ماده تلخی بنام فیزالین موجود است و از کاسبرگها یش ماده ای بنام فیزالین بدست آورده اند. میوه کاکنج مدروملین است. برگها و ساقه و کاسه گل آن در ردیف مقوی های تلخ و تصفیه کننده خون ذکر شده است. در اکثر نواحی ایران (اطراف تهران و تجریش و اصفهان و آذربایجان و خراسان) میروید الکاکنج کرز القدس کاکنه عروسک پس پرده عروسک پشت پرده عروس پس پرده عروس در پرده کچومن اوسفد نون خمری مرجا اسفیدولیون جوز المرج حب اللهو راجپوتکه هلیله کایم بن پوتکه فناری کرایس الیهود آلبالو زمستانی پاپل اسفوندو لیون حب النوم اسفیدیلیون
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نبود ضایعاتی که در مراکز عصبی بصورت حفرات کوچک و بزرگی پدید میاید. نتیجه این ضایعات فلج اعضا و برخی ناراحتیهای دیگر است، فضاهایی که بین سلولهای گیاهی بوجود میاید و ممکنست درنتیجه تحلیل برخی سلولها و یا رشد فضاهای اولیه بین سلولی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانون
تصویر کانون
آتشخانه، و بمعنی قاعده و قانون نیز میباشد، مرکز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکوش
تصویر کاکوش
بنفشه
فرهنگ لغت هوشیار
کاکل بنگرید به کاکل موی میان سر (مردان و چار پایان) فش (در چار پایان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکوی
تصویر کاکوی
برادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاکون
تصویر زاکون
روسی آسا (قانون) دات قاعده قانون رسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانون
تصویر کانون
آتشدان، منقل، نام دو ماه از ماه های رومی، انجمن، باشگاه، در فارسی مرکز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاکون
تصویر زاکون
قاعده، قانون، رسم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کانون
تصویر کانون
مرکز
فرهنگ واژه فارسی سره
انجمن، باشگاه، پاتوق، جمعیت، کلوب، لنگر، محفل، مرکز، آتشدان، روش، قاعده
فرهنگ واژه مترادف متضاد