جدول جو
جدول جو

معنی کاکلاوا - جستجوی لغت در جدول جو

کاکلاوا
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد در 28هزارگزی جنوب باختری بوکان و 19 هزارگزی باختر شوسۀ بوکان به سقز واقع است، کوهستانی و معتدل و مالاریایی است و 140 تن سکنه دارد آب آن از سیمین رود تأمین میشود، محصولاتش غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت وگله داری است، از صنایع دستی جاجیم بافی رواج دارد، راههایش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از طوایف ترکمن ساکن خاک ایران
لغت نامه دهخدا
نام جایی است که قصه خوان آن بسیارگو بود، (آنندراج) :
کسی که گاه ثنا گستری گر (؟) تو بود
نفس درازتر از قصه خوان کالاوان،
آنندراج (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
نوعی از بازی باشد و آن چنان است که یک کس دستها را بر زمین گذارد و فریاد کند که ’کاکاو’ و حریفان دیگر از اطراف او درآمده او را در باد شلاق گیرند، او همان طریق دست بر زمین نهاده از عقب حریفان دود و به هر کس که سر پای خود را برساند او را بجای خود آورد، (برهان) (آنندراج) (شعوری ج 2 ورق 256) :
بکاو چشمۀ دل را ز غیر صافی کن
ز لهو و لعب چه بازی چو کودکان کاکاو،
آذری طوسی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
قسمی شیرینی که از بادام سفید قند کوبیده هل کوبیده آرد سفید شیر و روغن تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازیست و طریقه آن چنین است که یکی دستها را بر زمین گذارد و فریاد کند: (کاکاو {و حریفان دیگر از اطراف او در آیند و وی را بباد شق گیرند. او همانطور که دست بر زمین نهاده از عقب آنان میدود و بهر کس که سر پای خود را برساند او را بجای خود آورد: (بگا و چشمه دل را ز غیر صافی کن ز لهو و لعب چه بازی چو کودکان کاکاو ک) (آذری)
فرهنگ لغت هوشیار
کاکل، قسمت وسط هندوانه که بی دانه و شیرین تر از قسمت های
فرهنگ گویش مازندرانی