نام رودی در مسیر حرکت لشکر خشایارشا به یونان، در تاریخ ایران باستان تألیف پیرنیا ص 722 آمده: پس از آن این سپاه از لیدیه خارج شده به طرف رود کائیک رفته داخل می سیّه گشت و بعد در حالی که کانه را در طرف چپ داشت به آتارنه شهر کارن رهسپار شد
نام رودی در مسیر حرکت لشکر خشایارشا به یونان، در تاریخ ایران باستان تألیف پیرنیا ص 722 آمده: پس از آن این سپاه از لیدیه خارج شده به طرف رود کائیک رفته داخل می سیّه گشت و بعد در حالی که کانه را در طرف چپ داشت به آتارنه شهر کارِن رهسپار شد
دهی از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، در 38500گزی جنوب باختری شوسۀ مهاباد، 19500گزی جنوب باختری شوسۀ مهاباد به سردشت، کوهستانی، سردسیر و سالم و سکنۀ آن 120 تن است، آب از رود خانه بادین آباد، دارد، محصول آن غلات و توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، در 38500گزی جنوب باختری شوسۀ مهاباد، 19500گزی جنوب باختری شوسۀ مهاباد به سردشت، کوهستانی، سردسیر و سالم و سکنۀ آن 120 تن است، آب از رود خانه بادین آباد، دارد، محصول آن غلات و توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
بر وزن و معنی کاشی است، (برهان) (آنندراج)، وآن سفالی باشد که شیشۀ صلایه کرده بر روی آن مالیده و پخته باشند، (برهان)، کاشی و لعاب از شیشۀ صلایه کرده که بر روی سفال اندود نموده در کوره پزند، (ناظم الاطباء)، کاجی، حریقه، قابولا، صمحلّه، نجیره، عاقولا، عصیده (امروز در عراق عرب)، سخینه، آردهاله، (زمخشری)، نفیته، (مهذب الاسماء) (بحر الجواهر)، حلوای روانی را نیز گویند که از دواها و تخمهای گرم پزند، (برهان)، شلۀ شیر و شله ای که از شیره و یا شکر و آرد و روغن سازند ویژه برای زچه، (ناظم الاطباء)، طعامی از آرد سرخ کرده و روغن و زعفران یا زردچوبه و بیشتر زچگان را پزند، آرد بوداده با روغن که از آن حلوائی پزند، (در گناباد خراسان) : صحن کاچی چو پر از روغن و دوشاب بود نرساند بگلو لقمۀ آن هیچ آزار، بسحاق اطعمه، بهر کاچی ّ و عدس در خانه ای باشم مقیم با کماج گرم و یخنی من که باشم در سفر، بسحاق اطعمه، کاچی نتوان پخت از این تخم که کشتیم کیپانتوان دوخت از این رشته که رشتیم، بسحاق اطعمه (از آنندراج و انجمن آرای ناصری)، کاچیش وزیر و رشته نایب لفتی حاجب، هریسه دربان، فخرالدین منوچهر، - امثال: کاچی به از هیچی است، رجوع به امثال و حکم دهخدا شود
بر وزن و معنی کاشی است، (برهان) (آنندراج)، وآن سفالی باشد که شیشۀ صلایه کرده بر روی آن مالیده و پخته باشند، (برهان)، کاشی و لعاب از شیشۀ صلایه کرده که بر روی سفال اندود نموده در کوره پزند، (ناظم الاطباء)، کاجی، حریقه، قابولا، صمحلّه، نجیره، عاقولا، عصیده (امروز در عراق عرب)، سخینه، آردهاله، (زمخشری)، نفیته، (مهذب الاسماء) (بحر الجواهر)، حلوای روانی را نیز گویند که از دواها و تخمهای گرم پزند، (برهان)، شلۀ شیر و شله ای که از شیره و یا شکر و آرد و روغن سازند ویژه برای زچه، (ناظم الاطباء)، طعامی از آرد سرخ کرده و روغن و زعفران یا زردچوبه و بیشتر زچگان را پزند، آرد بوداده با روغن که از آن حلوائی پزند، (در گناباد خراسان) : صحن کاچی چو پر از روغن و دوشاب بود نرساند بگلو لقمۀ آن هیچ آزار، بسحاق اطعمه، بهر کاچی ّ و عدس در خانه ای باشم مقیم با کماج گرم و یخنی من که باشم در سفر، بسحاق اطعمه، کاچی نتوان پخت از این تخم که کشتیم کیپانتوان دوخت از این رشته که رشتیم، بسحاق اطعمه (از آنندراج و انجمن آرای ناصری)، کاچیش وزیر و رشته نایب لِفتی حاجب، هریسه دربان، فخرالدین منوچهر، - امثال: کاچی به از هیچی است، رجوع به امثال و حکم دهخدا شود
نام دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز در 26 هزارگزی جنوب بستان آباد و 17 هزارگزی شوسۀ بستان آباد به تبریز، محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 343 تن، مذهبشان شیعه و زبان ترکی است، آب آن از رود سهندآباد است ومحصول غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه آنجا مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز در 26 هزارگزی جنوب بستان آباد و 17 هزارگزی شوسۀ بستان آباد به تبریز، محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 343 تن، مذهبشان شیعه و زبان ترکی است، آب آن از رود سهندآباد است ومحصول غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه آنجا مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)