- کاچکی
کاجکی، کاشکی، کاج، کاچ، کاش، لیت، (ترجمان القرآن) :
خوشدل آن شد که باشدش یاری
گر بود کاچکی چنان باری،
نظامی
خوشدل آن شد که باشدش یاری
گر بود کاچکی چنان باری،
نظامی
معنی کاچکی - جستجوی لغت در جدول جو
- کاچکی
کاشکی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عصیده، خوش نرم، کوله، (زمخشری)، معجون و ریچاری که از عسل سازند و شیرۀانگور و شیره ای که از مویز سازند، (ناظم الاطباء)
(چَ)
لغت نامه دهخدا
ناحیتی است در کجور مازندران در کنار راه ’بخو’. رجوع به سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 109 شود
خردی صغیری، کم وسعتی و کم حجمی، اندکی قلت، کم سنی، بندگی فرمانبرداری: در کوچکی و خدمتگزاری حاضرم
