جدول جو
جدول جو

معنی کاپادس - جستجوی لغت در جدول جو

کاپادس
(دُ)
کاپادوس. قبادوقیا. قبادوقیه. کاپادوکیه. از ساتراپهای (خشثرپاون) ده گانه آسیای صغیر که از شمال به بحر اسود و از مغرب به پالافلاگنی و از مشرق به ارمنستان محدود و شامل ناحیۀ واقعه بین هالیس و فرات بوده، مسقطالرأس استرابن جغرافیادان معروف این ایالت است و آن به دو قسمت کاپادوس کبیر و کاپادوس صغیر تقسیم میشود. رجوع به کاپادوکیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
ذخیره، رزرو، یدکی
فرهنگ فارسی عمید
نام حرف دهم است از حروف یونانی و نمایندۀ ستاره های قدر دهم (در هیئت و نجوم) و صورت آن این است: X
لغت نامه دهخدا
(دُ سِ کَ)
یک قسمت از تقسیمات دوگانه ساتراپی (خشثرپاون) کاپادس یا قبادوقیا و مصب رود هالیس که از شطوط مهم آن ناحیه است در آنجا واقع میباشد. یونانیها اهالی آنجا را شامیان سفید مینامیدند. رجوع به کاپادس شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دِ)
جمع واژۀ کادس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به کادس شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کرباس. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) (فهرست شاهنامۀ ولف) :
سه دیگر شب آمد به خوابم شتاب
یکی نغزکرپاس دیدم به خواب
بدو اندر آویخته چار مرد
رخان ازکشیدن شده لاجورد
نه کرپاس جایی درید از گروه
نه ایشان شدند از کشیدن ستوه.
فردوسی (شاهنامۀ چ بروخیم ج 7 ص 1817).
دگر آنکه دیدی تو کرپاس نغز
گرفته ورا چار پاکیزه مغز.
فردوسی.
، کفن:
بمانیم با آن رشی پنج خاک
سراپای کرپاس و جای مغاک.
فردوسی (شاهنامۀ چ بروخیم ج 2 ص 310).
رجوع به کرباس شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دِ)
جمع واژۀ کردوسه. (اقرب الموارد). رجوع به کردوسه شود
لغت نامه دهخدا
(کال لا)
پسر هارپالوس سردار تسالی. وی در جنگهای اسکندر مقدونی با دارای کیانی به حکومت ولایات مفتوحه منصوب میشده است. (ایران باستان ج 2 ص 1243، 1246، 1247، 1260 و ج 3 ص 2024)
لغت نامه دهخدا
ژان، تاجری تولوزی، وی به سال 1698 متولد شد، او باشتباه متهم بقتل فرزندش که مانع مرتد شدن وی بوسیلۀ پروتسانها بود گردید و به سال 1762 بحکم مجلس ملی با چرخ مخصوص اعدام کشته شد ولی در 1765 بیگناهی او بر اثر خطابۀ مؤثر و مهیج ولتر به اثبات رسید و نسبت به وی اعادۀ حیثیت گردید
لغت نامه دهخدا
(دِ)
کمون ’آلپ ماریتیم’ بخش ’نیس’. جمعیت 3444 تن. راه آهن. محل استحمام
لغت نامه دهخدا
محفوظ، ذخیره، رزرو
لغت نامه دهخدا
عنوان کشیش مسیحیان مشرق
لغت نامه دهخدا
نام درۀکوچکی در ولایت ادرنه در قرق کلیسیا که در نزدیکی حدود شرق رومیلی است و آبهای آن به دریای سیاه ریزد
لغت نامه دهخدا
(دِ)
فال بد که به عطسه دادن گیرند از عطاس و جز آن. (منتهی الارب). آنچه بدان تطیر کنند و به فال بد گیرند از فال و عطسه و جز آن. (ناظم الاطباء) ، آهو که از پس پشت درآید و آن را شوم دارند. ج، کوادس. (منتهی الارب). آن صید که از بالا درآید. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
پابلو، موسیقیدان اسپانیائی متولد در ’واندرل’ (کاتالونی کتلونیه) به سال 1876، شهرت او در نواختن ’ویولونسل’ زبانزد است
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ژاک دو. رجل سیاسی فرانسه، متولد در ’گرناد’ (گارون علیا) (1758- 1805) یکی از ناطقین حزب سلطنت طلب در ’مجلس مؤسسان’. وی پس از ’دهم اوت’ هجرت گزید
لغت نامه دهخدا
(جُ)
رودی در برزیل منشعب از ساحل یمین رود آمازن بطول 1500 هزار گز
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین کانتن ’اود’، بخش کاراکاسون، واقع در ساحل ’اود’، سکنه 1612 تن، راه آهن دارد
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نام یکی از دو تن باقیماندۀ سردسته های شورشیان پارتاک (پارتاکن) که اسکندر، کراتر را مأمور دفع آنها کرد. (از ایران باستان ج 2ص 1757)
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین ناحیۀ ’لو’ بخش کاهر در ساحل مصب ’لو’، سکنه 400 تن (تجمع 290 تن)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
در زمان داریوش در کرسی هر ایالت ساخلوی برای حفظ امنیت ایالت مقرر بود. رئیس آن را نمیدانیم به زبان پارسی قدیم چه میگفتند ولی بعض نویسندگان رئیس قشون محلی را کارانس مینامیدند و باید صحیح باشد زیرا ’کار’ در پارسی قدیم بمعنی لشکر و مردم استعمال شده. (ایران باستان، چ 1 ج 2 ص 1467)
لغت نامه دهخدا
شهری بوده وصل به پیل کاسپین که سر درۀ خوار حالیه باشد و بنا بر تحقیقاتی که بعمل آمد شهر کاراکس در جائی بوده که حالا ایوان کیف است، (و باید دانست که پیل در زبان یونانی بمعنی دروازه است پس پیل کاسپین یعنی دروازۀ کاسپین)
لغت نامه دهخدا
(کالْ دُ)
رشته ای است از تخته سنگهای بزرگ در دریای مانش به طرف ساحل نرماندی در انتهای خلیج کالوادس
لغت نامه دهخدا
کشوری است در امریکای شمالی، حدود کشور کانادا که پیش از 1867 میلادی بنام امریکای شمالی انگلیسی خوانده می شد بدین شرح است: از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از مشرق به اقیانوس اطلس و خلیج بفین بی و ازمغرب به الاسکا و اقیانوس آرام و از جنوب به ممالک متحدۀ آمریکای شمالی، شمالی ترین نقطۀ آن دماغۀ کلمبیا است که در 83 درجۀ عرض شمالی قرار گرفته است،
مساحت و جمعیت آن: مساحت کانادا 3610097 میل مربع و جمعیت آن طبق آماری که در سال 1951 گرفته شده بالغ بر 14009429 تن است،
رودهای مهم این کشور عبارتند از: 1- سنت لارنس که به گریت لیکس میریزد و قسمی از این رود خط مرزی بین کانادا و اتازونی را تشکیل میدهد، 2- کلمبیا که از ایالت واشینگتن ممالک متحده نیز میگذرد، 3- مکنزی، 4- یوکن، 5- نلسون، 6- ردریور، 7- دوبونت، 8- فریزر، 9- سورن، 10- البانی، 11- اوتاوا، 12- ساگنی،
دریاچه ها: اسامی دریاچه های این کشور بقرار زیر است: 1- دریاچۀ اونتاریو، 2- دریاچۀ اری، 3- هورون، 4- گریت بیر (خرس بزرگ)، 5- گریت اسلیو (برده بزرگ)، 6- اتاباسکا، 7- وینی پگ، 8- وینی پگوسیس، 9- سوپریورو تعدادی دریاچۀ کوچک منجمله نپی گون، میس تاسینی، ولوئر، بلندیها، یک رشته کوه که دارای قلل مرتفع میباشد از آلاسکا شروع میشودو از قسمت غرب کانادا میگذرد و در مرز دو کشور کانادا و ممالک متحدۀ امتداد مییابد، در ساحل کلمبیا و همچنین در کبک ارتفاعاتی وجود دارد بلندترین این کوهها که 19850 پا از سطح دریا ارتفاع دارد بنام قلۀ لوگان در ناحیۀ یوکان تر قرار دارد،
تقسیمات کشوری: این کشور از ده ایالت و دو قلمرو تشکیل یافته که به صورت فدرال خودمختار اداره میشود و اسامی آنها بدین شرح است: 1- البرتا، در مغرب کانادا واقع است و مساحت آن 248800 میل مربع و جمعیت آن 939501 تن است و مرکز این ایالت شهر ادمونتون میباشد، 2- کلمبیای انگلیسی، در جنوب شرقی کانادا بمساحت 359279 میل مربع است وجمعیت آن 116520 تن میباشد و مرکز این ایالت شهر ویکتوریا است، 3- منی توبا، در مرکز کانادا واقع است و وسعتش 319723 میل مربع و جمعیت آن 776541 تن است و شهر وینی پگ مرکز این ایالت میباشد، 4- نیوبرونسویک، در جنوب شرقی کانادا واقع و دارای 27473 میل مربع وسعت میباشد جمعیت آن بالغبر 515697 تن است و مرکز ایالت شهر فردریکتون میباشد، 5- نیوفوندلند، در جنوب شرقی کشور واقع و 147994 میل مربع وسعت دارد و جمعیت آن 361416 تن است و مرکز ایالت شهر سنت جانز میباشد، 6- نورث وست ترس، واقع در شمال کشور و به مساحت 1253438 میل مربع است و 16004 تن جمعیت دارد، امور ایالتی این ایالت در شهرهای اوتاوا و ادمونتون حل و فصل میشود، 7- نووا اسکوتیا، این ایالت در جنوب شرقی کانادا واقع است و 20743 میل مربع وسعت دارد و جمعیت آن 642584 تن است و مرکز این ایالت هالیفاکس میباشد، 8- اونتاریو، این ایالت در جنوب و مرکز کشور واقع است و 363282 میل مربع مساحت دارد و جمعیت آن 4597542 تن است و شهر تورنتو مرکز آن میباشد، 9- پرنس ادوارد اول، این ایالت در جنوب شرقی کانادا واقع است و 2184 میل مربع وسعت دارد و جمعیتش 98429 تن است و چارلوت تاون مرکز آن میباشد، 10- کبک، در شرق کانادا واقع است 523860 میل مربع وسعت دارد و دارای 405681 تن جمعیت است و مرکز ایالت شهر کبک است، 11- ساس کات چوان، در غرب کانادا واقع است دارای 237975 میل مربع مساحت و 821738 تن جمعیت است و شهر رجینا مرکز آن میباشد، 12- یوکن تر، در شمال غربی کانادا واقع است 205346 میل مربع وسعت دارد و دارای 9096 تن جمعیت است و مرکزش وایت هورس است، شهرهای مهم کانادا عبارتند از: مونترآل، تورنتو، وان کوور، وینی پگ، هاملتون، اوتاوا، کبک، ویندسور، ادمونتون، کالگری، لندن و هالیفاکس،
منابع اقتصاد و محصولات کشور: در کشور کانادا غلات بخصوص گندم وجو و گندم سیاه بعمل می آید، و دامپروری نیز در این کشور رایج است، و بعلت وجود جنگل در نقاط مختلف کشور الوار چوب تهیه میشود و ماهیگیری و فروش پوست حیوانات از منابع دیگر درآمد میباشند و از معادن طلا، نیکل، مس، نقره روی و باغهای مرکبات در این کشور بهره برداری میگردد
لغت نامه دهخدا
(گُ ءِ)
حاکم نشین ناحیۀ آویرن به ایالت میلو در منطقۀ دوردو 1320 تن سکنه دارد. و منابع معدنی اش معروف است
لغت نامه دهخدا
(نِ)
یکی از سرداران هفتگانه که ’تب’ را محاصره کردند
لغت نامه دهخدا
نام حرف دهم از الفبای یونانی است و آن نماینده ستاره های قدر دهم است (در نجوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
دخیره، یدکی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تک نوازه پاساژ فنی برای ساز یا آواز تنها بدون همراهی ارکستر. بعبارت دیگر سازنده آهنگ معمولا قسمتی از پایان موومانها را برای هنرنمایی نوازنده سلو تخصیص میدهد. این قسمت کادانس نامیده میشود و بی همراهی ارکستر اجرا میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرپاس
تصویر کرپاس
کرباس: (سه دیگر شب آمد بخوابم شتاب یکی نغز کرپاس دیدم بخواب) (بدو اندر آویخته چار مرد رخان از کشیدن شده لاجورد) (نه کرپاس جایی درید از گروه نه مردم شدی زان کشیدن ستوه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاپا
تصویر کاپا
نام حرف دهم از الفبای یونانی است و چنین نوشته شود، X و در نجوم آن نماینده ستاره های قدر دهم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
ذخیره، یدکی
فرهنگ فارسی معین
اضافی، رزرو، یدکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ازگیل وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی
دست شکسته، دست زخمی
فرهنگ گویش مازندرانی