جدول جو
جدول جو

معنی کامبیوم - جستجوی لغت در جدول جو

کامبیوم
(یُ)
اصطلاحی است در علم گیاه شناسی بمعنی منطقه یا طبقۀ مولد نباتات. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 350 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامبیز
تصویر کامبیز
(پسرانه)
گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کادمیوم
تصویر کادمیوم
فلز خاکستری رنگ، نرم، سمّی و سرطان زا که در ساخت آلیاژهای گوناگون به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
خودرو بزرگ مخصوص حمل و نقل با قسمتی برای حمل بار که ثابت است
فرهنگ فارسی عمید
(یُ)
اتومبیل بزرگ بارکشی. این لفظ فرانسوی است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(یُ لِ)
در بعضی از نباتات مانند گلابی و کدو طبقۀ مولد داخلی فقط بین دسته های آبکشی اولیه تولید میگردد و از این جهت کامبیوم فاسیکولرنامیده میشود. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 365 شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
کشوری است در هندوچین واقع بین سیام و لائوس و آنام و کوشنشین و خلیج سیام که 175000 کیلومتر مربع وسعت و 3748000 تن سکنه دارد که غالباً حمیری هستند و بقیه به اهالی تبت و مغول منسوبند. آب و هوایش گرم و رطوبی است و پایتخت آن پنوم پنه است از محصولات و میوه هایش برنج و توتون و پنبه و گلابی وهلو معروف است و ماهی دودی از صادرات کامبوج است
لغت نامه دهخدا
(بُ)
ژوزف... عضو کنوانسیون بود در مونت پلیه بدنیا آمد (1820-1756 یا 1754 میلادی). وی در سال 1793 دفتر عمومی قرضۀدولتی را ابداع کرد و در تبعیدگاه بروکسل درگذشت
ژول... برادر پل کامبون که در پاریس بدنیا آمد (1935-1845 میلادی). از سال 1907 تا 1914 سفیر دولت فرانسه در برلین بود و به عضویت آکادمی فرانسه انتخاب شد
پل... سیاستمدار فرانسوی که در پاریس بدنیا آمد (1924-1843 میلادی) وی از سال 1898 تا 1920 سفیر فرانسه در لندن بود
لغت نامه دهخدا
(نْیْ دُ رُ)
کوهی است در جنوب مقدونیه که سرزمین مزبور را از تسالی یونان جدا میکرده است. (ایران باستان ج 2 ص 1190)
لغت نامه دهخدا
تصحیفی است از کمبوجیه و دیودور کمبوجیه را کامبیز نوشته است، (ایران باستان ج 3 ص 2123)، رجوع به کمبوجیه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
نیکبخت و سعادتمند و دولتمند و توانگر، (ناظم الاطباء)، کامیاب و بامراد، (آنندراج)، صاحب عزت و جاه و نایل، (شعوری ج 2 ص 251 ورق ب)، خوشدل و خرسند و بهره مند در هر عزم و مقصود و آرزویی، خودسر و مختار، زبردست و توانا، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یُ اَ تِ لِ)
حلقۀ مسدودی است که در اغلب نباتات دولپه ای در نتیجۀ فعالیت طبقه مولد در سلولهای اشعه وسطی تولید میشود و هر سال در اوایل بهار شروع به فعالیت نموده از داخل تولید چوب (هادروم) و از خارج تولید آبکش (لپتوم) میکند. (گیاه شناسی ثابتی ص 365)
لغت نامه دهخدا
از کام + یوز، کامجوی، (یادداشت مؤلف)، و نیز رجوع به کام پوز و یوز در برهان شود
لغت نامه دهخدا
جنگهای سامنیوم، جنگهای سامنیوم جنگهائی است که از 343 تا 290 قبل از میلاد بین روم و مردم سایر نواحی ایتالیا روی داد و چون اهالی سامنیوم در این جنگها سخت پایداری کردند، جنگهای مزبور بالنتیجه به فتح روم وشکست مخالفان منتهی شد، (تاریخ تمدن قدیم ایران)
لغت نامه دهخدا
یکی از نواحی ایتالیای قدیم در مغرب لاسیوم بوده است که امروز قسمتی از آن را ایالت مولیز میخوانند، (تاریخ تمدن قدیم ایران)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شامبیون
تصویر شامبیون
فرانسوی کهرومان (قهرمان پارسی تازی گشته) گهرمند پهلوان هوویر
فرهنگ لغت هوشیار
فلزی است دو ظرفیتی که اکثر املاحش غیر محلولند. این فلز در طبیعت بصورت گچ و مرمر و گل سفید فراوان است و اغلب آنرا از تجزیه الکتریکی کلرورد و کلسیم بدست میاوردند. این فلز از سرب نرم تر ولی از سدیم سخت تر است و در هوا فاسد میشود و بهمین جهت آنرا در نفت یا روغن نگاه میدارند. با اکسیژن و کلرو گوگرد بشدت ترکیب میشود و مانند سدیم آب را تجزیه میکند و ئیدرات کلسیم میدهد. از املاح فراوان این فلز یکی کربنات کلسیم است که بصورت سنگها آهکی و سنگ مرمر و گل سفید (گل گیوه) در طبیعت بسیار فراوان میباشد. دیگر سولفات کلسیم است که آن هم بصورت گچ و آلباتر در طبیعت فراوان است کالسیوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
اتومبیل بزرگ بارکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
اتومبیل بزرگ که برای حمل و نقل بار به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
باری
فرهنگ واژه فارسی سره
اتومبیل، تریلی، خودرو، کامانکار، ماشین، موتور
فرهنگ واژه مترادف متضاد