جدول جو
جدول جو

معنی کالکروت - جستجوی لغت در جدول جو

کالکروت
(رُ)
فردریک آدلف. (1818- 1737 میلادی) فلدمارشال پروسی. در سترهاوزن بدنیا آمد. در سال 1752 جزء قراولان خاصۀ پروسی و آجودان پرنس هانری (متوفی به 1758) گردید. در جنگهای متعدد دیگری شرکت کرد و بسبب ابراز لیاقت و شجاعت به درجۀ فلدمارشالی رسید. پسرش فردریک خاطرات او را تحت عنوان ’تقریرات فلدمارشال کالکروت’ منتشر کرد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
نام ولایتی است در میانۀ هند بنا بروایت سنگهت. (تحقیق ماللهند ص 153)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
ورشکستگی. (لغات مصوبۀ فرهنگستان). و رجوع به ورشکستگی شود، مؤمن. باخدا
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار که در 11 هزارگزی شمال باختر شهسوار کنار شوسه شهسوار برامسر واقع شده. زمینش دشت و هوایش معتدل، مرطوب و مالاریایی است. 160 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه چالکرود و محصولش برنج و مرکبات است. شغل اهالی زراعت میباشد و چند باب دکان در کنار راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزو دهستان اشگور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان و در 45هزارگزی جنوب رودسر و 9هزارگزی جنوب خاوری سی پل واقع است کوهستانی و سردسیر و تعداد سکنۀ آن 800 تن است، آبش از چشمه تأمین میشود و محصول آن بنشن و غلات و لبنیات و عسل و فندق است، شغل اهالی زراعت و گله داری و راههای آن مالروو صعب العبور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
ده کوچکی است از دهستان سمام بخش رودسر شهرستان لاهیجان در یک هزارگزی خاور امام واقع است و20 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
مرغی که در دام بندند تا مرغهای دیگر فریب خورده و در دام افتند، (ناظم الاطباء)، پایدام، ملواح، خروهه، و رجوع به پایدام شود، فریب، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سلولهای مشابه و متحدالمرکزی که مولد اپیدرم و طبقۀ موهای کشنده و کلاهک می باشند، (گیاه شناسی ثابتی ص 289 و 475)
به هندی اسم نوعی از بیش است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول در 58هزارگزی شمال خاوری اندیمشک و 4 هزارگزی شمال راه آهن اهواز به تهران واقع است. کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی است. تعداد سکنۀ آن 400 تن است آبش از چشمه تأمین میشود. محصولاتش عبارت از غلات و شغل اهالی آن زراعت و ازصنایع دستی قالیبافی معمول است. ساکنین آن از طایقۀ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بانکروت
تصویر بانکروت
فرانسوی ور شکستگی ورشکستگی، نقض عهد تخلف
فرهنگ لغت هوشیار
انباشته شده، خربزه های نارس روی هم چیده شده
فرهنگ گویش مازندرانی
اتراق گاه، محل بازی، از روستاهای بلوک آنند واقع در ولوپی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی