جدول جو
جدول جو

معنی کالاهاری - جستجوی لغت در جدول جو

کالاهاری
نام صحرائی (کویری) است به افریقا
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

محمد قرملی از امرای هند. باربک شاه پس از شکست از چوکا به سال 897 ه. ق. پیش او رفته است. رجوع به تاریخ شاهی ص 38 شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
داشتن کلاه بر سر. (فرهنگ فارسی معین). عمل کلاهدار. و رجوع به مادۀ قبل شود، کنایه از پادشاهی و سلطنت. (از برهان) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آئین سروری داند.
حافظ.
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاهداریش اندر سر شراب رود.
حافظ (دیوان چ غنی ص 150)
و رجوع به کلاه و دیگر ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
نام مردم رامیان بهندوستان، (از حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
یا کالاریس، بندر مرکزایالت ساردنی در ایتالیا که 138000 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(رُ)
شهری است در اسپانیا دارای 9500 سکنه، و آنجا زادگاه کوین تیلیان خطیب لاتینی زبان قرن اول میلادی است
لغت نامه دهخدا
نام نوعی تب است در هند، (جانورشناسی عمومی ج 1 ص 90)
لغت نامه دهخدا
نام کرانه ای است در نیجریه واقع بین مصب نیجریه و کامرون
لغت نامه دهخدا
شهری است صنعتی و تجارتی در کانادا و دارای صد هزار تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلاهداری
تصویر کلاهداری
داشتن کلاه بر سر، پادشاهی سلطنت: (نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آیین سروری دارند)، (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاهداری
تصویر کلاهداری
پادشاهی، سلطنت
فرهنگ فارسی معین