جدول جو
جدول جو

معنی کافورخشک - جستجوی لغت در جدول جو

کافورخشک
(رِ خُ)
کافور خشک شده و پرورده شده. مقابل دهن الکافور:
می و عود و عنبر ز کافور خشک
هم از دیبه و فرش و دینار و مشک.
فردوسی.
می و عنبر و عود و کافور خشک
هم از فرش دیبا و دینار و مشک.
اسدی.
، کنایه از کاغذ:
رفت به یک تاختن از حبشه تا به چین
داد به کافور خشک طبلۀزر مشک تر.
(از مجموعۀ مترادفات).
، کنایه از روز:
آهوی آتشین را چون بره در برافتد
کافور خشک گردد با مشک تر برابر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کافور خشک
تصویر کافور خشک
کپور خشک کاپور پرورده
فرهنگ لغت هوشیار