جدول جو
جدول جو

معنی کافز - جستجوی لغت در جدول جو

کافز
(فَ)
دوائی است که به هندی ککرونده نامند. (فهرست مخزن الادویه) (الفاظالادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کافه
تصویر کافه
جمیع، همه، همگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافی
تصویر کافی
آنکه یا آنچه شخص را از کسی یا چیزی بی نیاز می سازد، بی نیاز کننده، بسنده، لایق، کارآمد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافه
تصویر کافه
کافه تریا، جایی که در آن چای و قهوه برای مشتریان آماده می شود، قهوه خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافر
تصویر کافر
آنکه پیرو دین توحیدی نیست، بی دین، بی ایمان، کنایه از ظالم، بی رحم، ناسپاس، کفران کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافل
تصویر کافل
پذیرنده، پذیرندۀ تعهد کسی، پذرفتار، ضامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافی
تصویر کافی
بسنده و بی نیاز کننده، وافی، شافی
فرهنگ لغت هوشیار
کافه در فارسی - همگی همه این واژه در تازی دون (منون) است مونث کاف باز دارنده فرانسوی بنکده (از بنک قهوه و کده) سالار سپاه کلا جمعیا: (موجودات کافه آفریده خدایند . { جایی که در آن چای و قهوه و امثال آن صرف کنند قهوه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافل
تصویر کافل
ضامن، پذیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافر
تصویر کافر
ضد مومن، بی دین، بی کتاب، ناگرویده، ناسپاس
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ایست که فرمول شیمیایی آن شبیه و نزدیک به سلولز است و همراه سلولز در لوله های غربالی گیاهان عالی یافت میشود و در زمستان تولید دردی مینماید که منافذ داخلی لوله ها را مسدود میکند. این ماده در غشا های سلولزی حول سلولهای گیاهی که محتوی کربنات دو کلسیم باشند نیز وجود دارد و در غشا یاخته های ما در دانه های گرده نیز یافت میشود. کالوز برخی مواد رنگی از قبیل بلودو کوتن را جذب میکند و آبی رنگ میشود. از هیدرو لیزکالوز گلوکز حاصل میکنند. برای مشاهده کالوز در یاخته های گیاهی باید چند برش از اندامی را که حاوی کالوز است در محلول هیپو کلریت دو سود داخل کنیم سپس آن برش ها را با آبی که محتوی اسید استیک باشد شستشو دهیم و پس از آن برشها را با میکرسکوپ مشاهده کنیم کالز کلوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافر
تصویر کافر
((فَ))
بی دین، ملحد، جمع کفره، کفار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافی
تصویر کافی
بس کننده، بی نیازکننده، دارای کمیت، کیفیت یا دامنه ای مناسب برای تأمین نیاز یا تقاضا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافه
تصویر کافه
((فِّ))
همه مردم، بازدارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافه
تصویر کافه
((فِ))
جایی که در آن قهوه، چای، شیرینی و امثال آن صرف کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافل
تصویر کافل
((فِ))
ضامن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافه
تصویر کافه
نوشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کافر
تصویر کافر
بی خدا، خدا نشناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کافی
تصویر کافی
بسنده، بس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کافی
تصویر کافی
Adequate, Enough, Sufficient
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کافی
تصویر کافی
adéquat, suffisant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کافی
تصویر کافی
adequaat, voldoende
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کافی
تصویر کافی
足够的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کافی
تصویر کافی
מספק , מספיק , מספק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کافی
تصویر کافی
충분한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کافی
تصویر کافی
memadai, cukup
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کافی
تصویر کافی
पर्याप्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کافی
تصویر کافی
adequado, suficiente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کافی
تصویر کافی
adeguato, sufficiente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کافی
تصویر کافی
adecuado, suficiente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کافی
تصویر کافی
достатній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کافی
تصویر کافی
адекватный , достаточный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کافی
تصویر کافی
odpowiedni, wystarczający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کافی
تصویر کافی
ausreichend, genug
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کافی
تصویر کافی
十分な
دیکشنری فارسی به ژاپنی