جدول جو
جدول جو

معنی کافرنعم - جستجوی لغت در جدول جو

کافرنعم
(فِ /فَ نِ عَ)
کافرنعمت. ناسپاس:
هر کسی کو بکسی مردم شد
قدر نشناسد کافرنعم است.
خاقانی.
رجوع به کافرنعمت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کافرنعمت
تصویر کافرنعمت
ناسپاس، حق ناشناس، نمک به حرام
فرهنگ فارسی عمید
(فِ / فَ نِ مَ)
ناسپاس. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و این لفظ همیشه مقطوع الاضافه است. (آنندراج). حق ناشناس. نمک بحرام. (ناظم الاطباء) :
کافر نعمت بسان کافردین است
جهد کن و سعی کن به کشتن کافر.
معروفی بلخی (از امثال و حکم دهخدا).
هرچه به من رسیده بود تمام خوش گشت که این کافرنعمت بی وفا را فروگرفتند. (تاریخ بیهقی ص 69). امیر محمد سجده کرد و گفت که این کافرنعمت بی وفا را فروگرفتند و مراد وی در دنیا بسرآید. (تاریخ بیهقی). و طغرل را گفت: ’شاد باش ای کافرنعمت از بهر این تو را پروردم’. (تاریخ بیهقی ص 252).
کافرنعمت بسان کافردین است
جهد کن و سعی کن به کشتن کافر.
معروفی بلخی (از امثال و حکم دهخدا).
طایفه ای هستند بر این صفت که بیان کردی قاصرهمت کافرنعمت که ببرند و بنهند و ندهند. (گلستان).
تو کافرنعمتی صبحی و گرنه
به خون دل تنعم میتوان کرد.
میرصبحی مازندرانی.
اگر بر زخم کافرنعمتان باشد گران پیکان
زبان شکر گردد زخم ما را در دهان پیکان.
صائب
لغت نامه دهخدا
(فِ / فَ نِ مَ)
ناسپاسی و نمک بحرامی. (ناظم الاطباء). عمل کافرنعمت. حق ناشناسی. کفران نعمت: این پاداش کافرنعمتی است که با ملک ارسلان کرده. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان در کاسعیده بخش چهار دانگۀ شهرستان ساری 270 شمال باختری (کذا) کیاسر، 8هزارگزی شمال راه عمومی ساری به کیاسر، کوهستان جنگلی و معتدل و مرطوب مالاریائی و دارای 290 تن سکنه است آب از چشمه سار دارد، محصول آن غلات و ارزن و شغل اهالی زراعت و مختصر گله داریست، صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(طُ رِ / رُ لِ فِ نِ مَ)
رجوع به طغرل برار و طغرل غاصب و طغرل غلام و تاریخ بیهقی چ فیاض و تاریخ سیستان ص 246، 268، 271، 272 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کافر نعم
تصویر کافر نعم
کافر نعمت نا سپاس: (هر کسی کو بکسی مردم شد قدر نشناسد کافر نعم است) (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافر نعمت
تصویر کافر نعمت
ناسپاس نمک نشناس نا سپاس حق نشناس نمک بحرام: (تو کافر نعمتی صبحی و گرنه بخون دل تنعم میتوان کرد) (صبحی مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع چهاردانگه ی سورتچی شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی