- کافر
- بی خدا، خدا نشناس
معنی کافر - جستجوی لغت در جدول جو
- کافر
- آنکه پیرو دین توحیدی نیست، بی دین، بی ایمان، کنایه از ظالم، بی رحم، ناسپاس، کفران کننده
- کافر
- ضد مومن، بی دین، بی کتاب، ناگرویده، ناسپاس
- کافر ((فَ))
- بی دین، ملحد، جمع کفره، کفار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کافر، بی دین، منکر خداوند، زندیق، زندیک، ناپاک دین، ملحد، ناخدا
مونث کافر
بسنده، بس
نوشگاه
جهنده رگ جهنده
یاری دهنده: در برداشتن بار، مهتر بزرگ مردم
مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی
گود کننده، حفر کننده
چرکین
ولگسار، کناره چوز، کناره زهدان
دانه چین: مرغ، دزد، شباویز نگونسار مرغی است که دو پای خود را به شاخه بندد و خود را سرازیر کند
دارای فر و شکوه، باشکوه
پیروزی یابنده، پیروز، ظفریابنده
نفرت دارنده، رمنده، غالب، چیره شونده
پذیرنده، پذیرندۀ تعهد کسی، پذرفتار، ضامن
آنکه یا آنچه شخص را از کسی یا چیزی بی نیاز می سازد، بی نیاز کننده، بسنده، لایق، کارآمد
گود کننده، کنندۀ زمین، جمع حوافر، سم، سنب، سم ستور
ظرف شیر و ماست، تغار ماست
سزا، جزا، مکافات، سنگی که بر سر دیوار برج یا قلعه می گذاشتند که وقتی دشمن نزدیک شود بر سرش بزنند
کیفر بردن: به سزای عمل خود رسیدن
کیفر دادن: سزای عمل کسی را دادن
سزا، جزا، مکافات، سنگی که بر سر دیوار برج یا قلعه می گذاشتند که وقتی دشمن نزدیک شود بر سرش بزنند
کیفر بردن: به سزای عمل خود رسیدن
کیفر دادن: سزای عمل کسی را دادن
شکننده، ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد، ظریف، آسیب پذیر
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، اورت، معتدٌ به، بی اندازه، غزیر، مفرط، موفّر، جزیل، متوافر، درغیش، موفور، عدیده، خیلی، به غایت، کثیر
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
پیروز پیروزمند ظفر یابنده فیروز
آمرزنده گناه، آمرزنده و پوشنده گناه
حدود، قاب، چوب یا فلزی که دور عکس یا آئینه قرار دهند
که آخر که عاقبت که باخره: (ببوی نافه ای کاخر صبازان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها خ) (حافظ)
بسیار انبوه بسیار کثیر: (در غمار دیار اسلام با وجود چنان لشکری (کاثر) وافر دلهای خواص وعوام حشم شکسته شد)
بزرگ
بسنده و بی نیاز کننده، وافی، شافی
کافه در فارسی - همگی همه این واژه در تازی دون (منون) است مونث کاف باز دارنده فرانسوی بنکده (از بنک قهوه و کده) سالار سپاه کلا جمعیا: (موجودات کافه آفریده خدایند . { جایی که در آن چای و قهوه و امثال آن صرف کنند قهوه خانه
شکننده یکی از انواع پست ماهوت چون شالکی: (نیست جز اطلس و الباغ و میان تو کاسر پادشاهی که بهمسایه گدایی دارد) (نظام قاری) شکننده قاطع، دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردناک میشکند. یا عقاب کاسر. عقابی که وقت فرود آمدن پرها را فراهم آورد