جدول جو
جدول جو

معنی کاظیه - جستجوی لغت در جدول جو

کاظیه
(یَ)
مؤنث کاظی. خشک. ارض کاظیه، زمین خشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کازیه
تصویر کازیه
جعبه ای چندطبقۀ برای گذاشتن کاغذ یا پرونده بر روی میز
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ)
آبادیی است که منسوب به رومانیان بود در آسیای صغیر در جنوب غربی، که ملیتس از جملۀ شهرهای آن است و قنیدس نیز یکی از آنها میباشد (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به ایران باستان ص 460، 646، 649، 651، 693، 694، 717، 926، 1021، 1022، 1099، 1101، 1104، 1112، 1138، 1169، 1185، 1210، 1245، 1268، 1274، 1275، 1454، 1462، 1468، 1608، 1973، 1993، 2033، 2034، 2093، 2101، 2154، 2034، 2344 شود. نیز رجوع به ’کاریا’ شود
لغت نامه دهخدا
(غَ کُ)
ده کوچکی از دهستان باغین بخش مرکزی کرمان واقع در 12هزارگزی جنوب باختر کرمان سر راه فرعی کرمان به زرند. دارای 30 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(ظِ مَ)
مؤنث کاظم. رجوع به کظم و کاظم شود
لغت نامه دهخدا
(ظِ)
موضعی است به بادیه. (منتهی الارب). سرزمینی است کنار دریا در راه بحرین از بصره. بین آن و بصره دو منزل راه است. چاههای فراوان دارد و آب آن خوردنی است و چشمه های آن آشکار است و اکثر شاعران یاد آن کرده اند:
یا حبّذاالبرق من اکناف کاظمه
یسعی علی قصرات المرخ والعشر
ﷲ در بیوت کان یعشقها
قلبی و یالفها ان طیبت بصر
فقدتها فقد ظمئآن ادواته
والقیظ یحذف وجه الارض بالشرر
امنیهالنفس ان تزداد ثانیه
وحالنا و الامانی حلوهالثمر.
(معجم البلدان).
و ’الخرم’ جبیلات بکاظمه و انوف جبال.
(المعرب جوالیقی ص 131).
و مضی معه ناس من قیس فیهم الضحاک بن عبداﷲ و عبدالله بن رزین، حتی قدموالحجاز فنزل مکه فجعل راجز لعبدالله بن عباس یسوق له فی الطریق و یقول:
صبحت من کاظمهالقصرالخرب
مع ابن عباس بن عبدالمطلب.
(عقدالفرید ج 5 ص 116)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مؤنث کافی. (ناظم الاطباء). رجوع به کافی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام دیگر سورۀ فاتحه الکتاب است. (مجمعالبیان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام محلی کنار راه خرم آباد به دزفول میان اسفندری و ویسیان در 581100 متری تهران
لغت نامه دهخدا
خشک، مؤنث آن کاظیه، (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاسیه
تصویر کاسیه
لاتینی تازی گشته سیا (سنا) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافیه
تصویر کافیه
مونث کافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کازیه
تصویر کازیه
فرانسوی جانفجی (نفج کاغذ) جارت جا کاغذی
فرهنگ لغت هوشیار
((زِ یِ))
جعبه روباز که برای قرار دادن پرونده یا نامه ها جهت اقدام روی میز قرار می دهند
فرهنگ فارسی معین