جدول جو
جدول جو

معنی کارینا - جستجوی لغت در جدول جو

کارینا
چهارمین مملکت از ممالک تابعۀ پارت که بواسطۀ ولات اداره میشده اند، بروایت گوت شمید درست معلوم نیست کجا بوده، باید نهاوند باشد، (از ایران باستان چ 2 ص 2651)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماریان
تصویر ماریان
(دخترانه)
انگلیسی از عبری، مریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارانا
تصویر دارانا
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی اهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاریسا
تصویر لاریسا
(دخترانه)
نام شهری در کنار دجله
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارینا
تصویر سارینا
(دخترانه)
خالص، پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سابرینا
تصویر سابرینا
(دخترانه)
مژده، بشارت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساریان
تصویر ساریان
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی مشهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شارونا
تصویر شارونا
(دخترانه و پسرانه)
سرزمین پربار و حاصلخیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساورینا
تصویر ساورینا
(دخترانه)
امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامینا
تصویر رامینا
(دخترانه)
بالا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارینه
تصویر دارینه
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی سقز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نارینه
تصویر نارینه
(دخترانه)
ظریف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاتینا
تصویر تاتینا
(دخترانه)
پرنده ای شکاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افرینا
تصویر افرینا
(دخترانه)
نام دختر سیامک پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورینا
تصویر اورینا
(دخترانه)
در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ادرینا
تصویر ادرینا
(دخترانه)
تکیه گاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آترینا
تصویر آترینا
(پسرانه)
صورت دیگری از آذرین، نام پسر اوپدرم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاترینا
تصویر کاترینا
(دخترانه)
پاک، بی آلایش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارینا
تصویر مارینا
(دخترانه)
جویبار، آب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وارونا
تصویر وارونا
(پسرانه)
نام یکی از خدایان هندو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نابینا
تصویر نابینا
کسی که چشمش نمی بیند، کور، ویژگی چشمی که توانایی دیدن ندارد
فرهنگ فارسی عمید
کاری، کاریه، سرزمینی است در جنوب غربی آسیای صغیر در کرانۀ دریای اژه که جزء قلمرو هخامنشیان بوده و جنگجویان آن جزء سپاهیان ایران بشمار میرفتند، (فرهنگ ایران باستان، بخش نخست نگارش استاد پورداود، حاشیۀ ص 327)، یکی از شهربانی های (ساتراپهای) ده گانه آسیای صغیر که از طرف مغرب و جنوب محدود بدریا بوده، اهالی آنجا ابتدا در جزایر بحر اژه سکنی داشته وبواسطۀ نزاع با یونانیها به آسیای صغیر مهاجرت کردند، رود شاندر حد این ایالت ولیدی را تشکیل داده و نواحی آن را مشروب میکرده است، اهالی این ایالت علاقۀمفرطی به تجارت و صنعت و علم داشته اند، برخی از نویسندگان نوشته اند که یکی از مردان کاریا به امر اردشیر دوم برادرش کوروش کوچک را که بامید به دست آوردن تاج و تخت بجنگ اردشیر دوم برخاسته بود زخم زد و اردشیر در پاداش یک خروس زرّین باو بخشید تا هنگامی که بجنگ میرود در پیشاپیش لشکریان بر سر نیزۀ خود برافرازد، ازینرو ایرانیان جنگجویان کاریا را که بر سر خودهای خویش نشان تاج خروس (یا پر خروس) داشتند خروسان مینامیدند، (از فرهنگ ایران باستان ایضاً ص 327)
لغت نامه دهخدا
دور و بعید، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
در حدودالعالم چ دانشگاه ص 171 و چاپ سید جلال الدین تهرانی این کلمه بدین صورت آمده که بظاهر همان ’کفربیا’ است. رجوع به کفربیا در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
یکی از قلاع مشهورۀ فارس بوده که بر فراز کوهی واقع گردیده و آتشکده ای در آنجا معظم و معتبر ساخته بوده اند و آتش از آنجا به اطراف میبرده اند وقتی عمرو لیث صفار قصد تسخیر آن قلعه کرد و میسر نگردید و از آن در گذشت. (انجمن آرا) (آنندراج). شهری در ایالت فارس است که در نیمۀ راه بین بندر سیراف و دارابجرد بوده است و در آنجا امروزهم آثار ویرانۀ معبد قدیمی پدیدار است. ظاهراً آتش مقدس آنجا را بوسیلۀ یک منبع نفتی افروخته نگاه میداشته اند بموجب روایت مسعودی این معبد را آذرجوی میخوانده اند یعنی نهر آتش و مسلماً این همان آتشکده است که در تاریخ بیرونی به نام آذرخوره مذکور است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی، تألیف محمد معین ص 221). و رجوع به ص 222، 224، 227، 242 از کتاب مذکور شود. شهرکی است به ناحیت پارس از داراگرد، اندر حصاری است صعب و محکم و اندر وی آتشکده ای است که آن را بزرگ دارند. (حدود العالم در ذکر ناحیت پارس). قریه ای است شش فرسنگ و نیمی میانۀ شمال و مغرب بیدشهر (فارسنامه) و هرم و کاریان از این اعمال است [کارزین. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 135). به کارزین قلعه ای محکم است و از رودزکان آب بدانجا برده اند و هرم و کاریان و مواضع بسیار از توابع صحرای این عمل است. (نزهه القلوب، چ گای لیسترانج، المقاله الثالثه ص 118). و رجوع به یشتهاتفسیر استاد پورداود ج 1 ص 513 و ج 2 ص 240 و 312 و خرده و اوستا ص 130 و سبک شناسی ج 1 ص 32 و 41 شود
لغت نامه دهخدا
نیکلا دو، مارشال فرانسوی، متولد در پاریس و یکی از بهترین فرماندهان عصر لوئی چهاردهم، وی ’دوک ساووا’ رادر ’استافورد’ به سال 1690 میلادی و در ’مارسی’ به سال 1693 مغلوب ساخت و خود رالایق کارهای مهم نشان داد، و چون مردی متفکر بود و جان سربازان خود را عزیز میداشت و بی جهت آنان را بکشتن نمیداد سربازانش او را ’پدر فکر’ نام دادند، او ازخود ’یادداشتها’ باقی گذاشته است، (1637 - 1712)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاریلا
تصویر پاریلا
آب کوپیل
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته (صمغ حاصل از اقسام کاج ها) رشینه: زمج صمغ حاصل از کاجها. توضیح: این نام امروزه بطور کلی بمفهوم عام تر بانتین استعمال گردد تربانتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارفنا
تصویر دارفنا
این جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکا
تصویر تاریکا
تاریکی ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاریقا
تصویر غاریقا
یونانی تازی گشته شنبلید از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارعنا
تصویر نارعنا
بدگل، نادرستکار دغا کار آنکه خوش صورت نباشدبدگل: (پیر رعنا بتر از جوان نارعنا)، ناپرهیزگار فاسق و فاجر (دشنامی است زن را و آن در افسانه های عامیانه مانند حسین کرد مستعمل است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابینا
تصویر نابینا
اعمی، کور، مقابل بینا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکا
تصویر تاریکا
تاریکی، ظلمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نابینا
تصویر نابینا
کور، مقابل بینا
فرهنگ فارسی معین