جدول جو
جدول جو

معنی کارلا - جستجوی لغت در جدول جو

کارلا
نام کوهی که معبد معروف بودائی بالای آن واقع است و سابقاً ’کارلی’ خوانده میشد، (از یشتها، تفسیر استاد پورداود ج 2 ص 32)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تارلا
تصویر تارلا
(دخترانه)
کشتزار
فرهنگ نامهای ایرانی
نام یکی از پادشاهان گوتی است که سه سال سلطنت کرده است، رجوع به گوتی و رجوع به تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 31 شود
لغت نامه دهخدا
مخفف کاه ربا، (برهان) (آنندراج)، این کلمه در عربی نیز وارد شده، (دزی ج 2 ص 434)، و رجوع به کاه ربا و کهربا شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ایوۀ بخش ایذۀ شهرستان اهواز، 48هزارگزی باختری ایذه، کوهستانی، گرمسیر، سکنۀ آن 90 تن، زبان آنان فارسی بختیاری، آب از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت، راه مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شهرهای کوهستانی سودان فرانسوی بین ’سنگال’ و صحرا، سکنه 300000 تن، حاکم نشین ’نیورو’
لغت نامه دهخدا
ژان - لوئی، روزنامه نویس فرانسوی و عضو مجلس کنوانسیون، متولد در ’پونت ویل’ به سال 1742 میلادی وی با ژیرندون ها به سال 1793 با گیوتین کشته شد
لغت نامه دهخدا
کاری، کاریه، سرزمینی است در جنوب غربی آسیای صغیر در کرانۀ دریای اژه که جزء قلمرو هخامنشیان بوده و جنگجویان آن جزء سپاهیان ایران بشمار میرفتند، (فرهنگ ایران باستان، بخش نخست نگارش استاد پورداود، حاشیۀ ص 327)، یکی از شهربانی های (ساتراپهای) ده گانه آسیای صغیر که از طرف مغرب و جنوب محدود بدریا بوده، اهالی آنجا ابتدا در جزایر بحر اژه سکنی داشته وبواسطۀ نزاع با یونانیها به آسیای صغیر مهاجرت کردند، رود شاندر حد این ایالت ولیدی را تشکیل داده و نواحی آن را مشروب میکرده است، اهالی این ایالت علاقۀمفرطی به تجارت و صنعت و علم داشته اند، برخی از نویسندگان نوشته اند که یکی از مردان کاریا به امر اردشیر دوم برادرش کوروش کوچک را که بامید به دست آوردن تاج و تخت بجنگ اردشیر دوم برخاسته بود زخم زد و اردشیر در پاداش یک خروس زرّین باو بخشید تا هنگامی که بجنگ میرود در پیشاپیش لشکریان بر سر نیزۀ خود برافرازد، ازینرو ایرانیان جنگجویان کاریا را که بر سر خودهای خویش نشان تاج خروس (یا پر خروس) داشتند خروسان مینامیدند، (از فرهنگ ایران باستان ایضاً ص 327)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نام چند شاهزادۀ اسپانیائی: 1- کارلس (دن) معروف به اطریشی فرزند فیلیپ دوم. وی ضد پدرش فتنه انگیخت و سبب مرگ او گردید. 2- کارلس (دن) فرزند شارل چهارم، وی کوشیدتاج ’ایزابل’ را تصاحب کند. (1788- 1855 میلادی). 3- کارلس (دن) فرزند کوچک شارل چهارم متولد در ’لایباش’ وی مدعی تاج و تخت اسپانیا بود. (1848- 1909 میلادی)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در فرانسه، کرسی آرندیسمان دوردونی واقع در کنار رود خانه کوز، شهری قدیمی است، 7100 تن سکنه و کلیسای کهن از قرن 12 میلادی دارد، (عکس در صفحۀ بعد)
لغت نامه دهخدا
چارتا، چارتو، و رجوع به چارتا و چارتو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاربا
تصویر کاربا
یا کاهر بای سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
سراسر
فرهنگ واژه فارسی سره
به کمال، تماماً، جمله، کلاً، واقعاً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
قطعا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
Consummately, Fully, Absolutely, Completely, Perfectly, Totally, Utterly, Wholly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
absolument, complètement, parfaitement, totalement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
absoluut, volledig, perfect, volkomen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
absolutamente, completamente, totalmente, perfeitamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
absolut, vollständig, vollkommen, perfekt, völlig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
absolutnie, całkowicie, w pełni, doskonale
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
абсолютно , полностью , идеально , совершенно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
абсолютно , повністю , досконало , цілком , повністю
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
absolutamente, completamente, perfectamente, totalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
بالکل , مکمل طور پر , مکمل طور پر , مکمل طور پر , مکمل طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
पूरी तरह से , पूरी तरह से , पूरी तरह से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
সম্পূর্ণভাবে , পুরোপুরি , পুরোপুরি , সম্পূর্ণরূপে , সম্পূর্ণরূপে , সম্পূর্ণভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
อย่างสมบูรณ์ , อย่างสมบูรณ์ , อย่างสมบูรณ์ , อย่างสมบูรณ์ , อย่างสมบูรณ์แบบ , อย่างสมบูรณ์ , อย่างสมบูรณ์ , อย่างสมบูรณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
kabisa, kikamilifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
tamamen, mükemmel bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
完全に , 完全に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
完全地 , 完全地 , 完美地 , 完全地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
assolutamente, completamente, perfettamente, totalmente, interamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
완전히 , 완벽하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
sepenuhnya, secara sempurna
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
באופן מוחלט , באופן מוחלט , באופן מוחלט , במלואו , באופן מושלם , לחלוטין , לחלוטין , באופן מלא
دیکشنری فارسی به عبری