جدول جو
جدول جو

معنی کائدیه - جستجوی لغت در جدول جو

کائدیه
(ءُ پُ)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 52 هزارگزی شمال خاوری اهواز. ده هزارگزی جنوب شوسۀ مسجدسلیمان به اهواز، دشت، گرمسیر. سکنۀ آن 130 تن، شیعه زبان، فارسی و عربی است. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ حمید هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامدین
تصویر کامدین
(پسرانه)
خواسته دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
کاسته، کم شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاریده
تصویر کاریده
کاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالیده
تصویر کالیده
آشفته، شوریده، ژولیده، درهم شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاردیده
تصویر کاردیده
کارآزموده، باتجربه، کارزاردیده، جنگ دیده، برای مثال به کارهای گران مرد کاردیده فرست / که شیر شرزه درآرد به زیر خمّ کمند (سعدی - ۱۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاردیا
تصویر کاردیا
منفذی در ناحیۀ بالایی معده که به مری متصل می شود، فم المعده
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ دی یَ)
فرقه ای از غلات، اصحاب صائد نهدی معاصر امام صادق و صائد و بیان نهدی از فرقۀ کربیه بودند و بعقیدۀ آنان محمد بن الحنفیه مهدی منتظر است. (خاندان نوبختی ص 258)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
برادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واحدیه
تصویر واحدیه
واحدیت در فارسی: یکتایی
فرهنگ لغت هوشیار
باور داشتند که محمد بن الحنفیه مهدی ع است (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
کامیله در فارسی پیروان ابیکامل که از یک سوی مردمی را که سر از پیروی علی (ع) باز زده بودند از دین برگشته می دانستند و از سوی دیگر علی (ع) را سر زنش می کردند که چرا از هده خویش در جانشینی پیامبر (ص) چشم پوشیده است هم چنین کاملیه تنگسار (تناسخ) را باور داشتند درختچه ایست زینتی از خانواده چای که جزو تیره پنیرک میباشد. برگها یش بیضی و شبیه برگ چای است و گلهایش خوشرنگ و زیبا است. در حدود 14 گونه از این گیاه شناخته شده که در جنوب و مشرق آسیا بفراوانی کشت میشوند. این گیاه همیشه سبز است و گلهایش درشت و زیبا برنگها سفید یا صورتی و یا قرمز است. گونه ژاپنی این گیاه در سال 1749 م. باروپا برده شده و امروز در آنجا بخصوص در فرانسه و ایتالیا بفراوانی کشت و تربیت میشود کاملیه قاملیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاریده
تصویر کاریده
کار آزموده مجرب کار کشته: (ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان)، جنگ دیده جنگ آزموده: (بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار)، مستعمل کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
در هم شده آشفته پریشان گشته ژولیده: موی کالیده، گریخته فراری، مغلوب مقهور، گرد و خاک نشسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسنیه
تصویر کاسنیه
کاسنی فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاردیت
تصویر کاردیت
فرانسوی گشاماس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاردیده
تصویر کاردیده
باتجربه، مجرب، کارآزموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائمیه
تصویر قائمیه
فرمانداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائمیه
تصویر دائمیه
همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاردیده
تصویر کاردیده
((دِ))
کارآزموده، باتجربه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالیده
تصویر کالیده
((دِ))
درهم شده، آشفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
((یَ))
برادر مادر، دایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاجدیس
تصویر کاجدیس
آناناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاردهی
تصویر کاردهی
استخدام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
Subdued
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
atténué
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
abafado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
gedämpft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
stłumiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
приглушённый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
приглушений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
apagado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
smorzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
gedempt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
शांत
دیکشنری فارسی به هندی