جدول جو
جدول جو

معنی ژیلا - جستجوی لغت در جدول جو

ژیلا
(دخترانه)
ژاله تگرگ
تصویری از ژیلا
تصویر ژیلا
فرهنگ نامهای ایرانی
ژیلا
نام رودی در اتازونی که در نووومکزیک و آریزونا جریان دارد و به رود کلرادو پیوندد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیلا
تصویر شیلا
(دخترانه)
از نامهای متداول هندی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژینا
تصویر ژینا
(دخترانه)
باهوش، با نابغه، ژنیک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژیله
تصویر ژیله
(دخترانه و پسرانه)
در گویش لرستان، ژاله تگرگ ریز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیلا
تصویر لیلا
(دخترانه)
شبانه، لیلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیلا
تصویر نیلا
(دخترانه)
نیل (سنسکریت) + ا (فارسی) به رنگ نیل، نیلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایلا
تصویر ایلا
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرماندهان سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیلا
تصویر آیلا
(دخترانه)
هاله ماه، هاله دور ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیلا
تصویر هیلا
(دخترانه)
پرنده ای شکاری کوچکتر از باز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ذیلا
تصویر ذیلا
در ذیل، در زیر، در پایین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیلا
تصویر تیلا
رسن، چرخ رسن تابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیلا
تصویر خیلا
غرور، تکبر
فرهنگ فارسی عمید
آن است که مردی قسم بخورد که با زن خود نزدیکی نکند و در آن صورت چهار ماه مهلت دارد که کفاره بدهد و رجوع به زن خود کند وگرنه زن حق دارد شکایت کند و طلاق بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ویلا
تصویر ویلا
خانۀ ییلاقی، خانۀ حیاط دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیلت
تصویر ژیلت
نوعی لباس جلوبستۀ بدون آستین، جلیقه
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
کلود کازیمیر. عالم گیاه شناس فرانسوی. مولد درمان و وفات در آلنس (1806-1896 میلادی)
لوئی. نام عالم تاریخ صنایع از مردم فرانسه و عضو آکادمی فرانسه. مولد پاریس بسال 1876
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جعل منقش پرخط و خال. (برهان) (از ناظم الاطباء). ظاهراً محرف رتیلا. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
چنبر رسن تابی را گویند، (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی)، چنبر رسن، (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
نام پهلوانی بوده است از ترکستان، (برهان) (آنندراج)، نام مبارز افراسیاب، (مؤید الفضلا) (شرفنامۀ منیری) : اندر عهد افراسیاب پهلوان او ... و دیگری جهن و ایلا و ... نبیرگان او بودند، (مجمل التواریخ و القصص ص 90)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبیه) بخش مرکزی شهرستان اهواز، دارای 150 تن سکنه، آب آن از رود خانه دز و محصول آن غلات است، ساکنین از طایفۀ عنافجه هستند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)، امان و زنهار دادن، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایلا
تصویر ایلا
نزدیک نمودن، نزدیک شدن، سوگند خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پس از این، بعد، سپس، در پائین، در ذیل در ذیر در پایین، بعد از ین کمی بعد سپس. در زیر پیرامون، پس از این سپس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیلت
تصویر ژیلت
بی آستین
فرهنگ لغت هوشیار
تکبر، بزرگ منشی، خود بینی زن خجک دار (خالدار) خرامان رفتن، خرامیدن، خودبینی بزرگ منشی، گردنکشی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی فروار (خانه تابستانی بود بر بالا) آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خزپوش وبه کاشانه رو از صفه فروار (رودکی) خانه ییلاقی زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیلا
تصویر لیلا
به شب شبگاه بشب شبانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیلا
تصویر طیلا
پارسی است ک تیلا سیکی سه یکی می پخته می بختک می پخته میفختج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیلا
تصویر تیلا
پر خط و خال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویلا
تصویر ویلا
خانه ییلاقی، خانه ای که معمولاً دارای باغ و باغچه باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژیلت
تصویر ژیلت
((لِ))
نام تجارتی خودتراش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژیله
تصویر ژیله
((لِ))
نوعی لباس بدون آستین جلو بسته شبیه بلوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیلا
تصویر تیلا
چرخ رسن تابی
فرهنگ فارسی معین
خیس، مرطوب
دیکشنری اردو به فارسی
آبی دریایی، آبی
دیکشنری اردو به فارسی