دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر، واقع در 12 هزارگزی جنوب سرباز، کنار راه مالرو سرباز به فیروزآباد، کوهستانی، گرمسیر، مالاریائی، دارای 250 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آنجا غلات و خرما و برنج کاری، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، ساکنین از طایفۀ سرباز هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر، واقع در 12 هزارگزی جنوب سرباز، کنار راه مالرو سرباز به فیروزآباد، کوهستانی، گرمسیر، مالاریائی، دارای 250 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آنجا غلات و خرما و برنج کاری، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، ساکنین از طایفۀ سرباز هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قندیل و ترکش، (غیاث اللغات) (آنندراج)، ترکش، تیرکش، (ناظم الاطباء)، جعبه، ترکش، کنانه، شکا، شغا، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر گر روز کینه دست برد سوی تیردان، فرخی، قندیل ما چو مهر پر از تیر شد ولی تیری برون نمی رود از تیردان ما، طغرا (از آنندراج)، رجوع به تیر و دیگر ترکیبهای آن شود
قندیل و ترکش، (غیاث اللغات) (آنندراج)، ترکش، تیرکش، (ناظم الاطباء)، جعبه، ترکش، کنانه، شکا، شغا، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر گر روز کینه دست برد سوی تیردان، فرخی، قندیل ما چو مهر پر از تیر شد ولی تیری برون نمی رود از تیردان ما، طغرا (از آنندراج)، رجوع به تیر و دیگر ترکیبهای آن شود
نام مترجم یکی از نمایشنامه های فارسی و شرح آن چنین است که: در 1291 هجری قمری/ 1874 میلادی در تهران هفت بازی فارسی در یک مجلد چاپ سنگی شد و با یک مقدمه در فوائد تعلیمی نمایش بقلم میرزا جعفر قراچه داغی انتشار یافت، این بازیها را میرزا فتحعلی دربندی بدواً به ترکی آذربایجانی نوشته ودر حدود سال 1861 میلادی در تفلیس چاپ کرده بود، پنج فقره از این نمایشها را با حواشی و ترجمه و نت های بسیار مجدداً در اروپا به طبع رسانیدند، (یکی از این فقرات را) مسیو ژوردان با ترجمه و نت و غیره (ناشر، ا، وارموند، وین - لیپزیک 1889) ترجمه کرد و منتشر ساخت، (تاریخ ادبیات ایران ج 4 ترجمه رشید یاسمی ص 310) ماتیو ژوو، نام یکی از قسی ترین تروریست های پرونس، متولد در سن ژوست بسال 1749 میلادی وی بسال 1794 در پاریس به دار آویخته شد، او را ’ژوردان کوپ تت’ نیز گویند ژان باتیست، نام مارشال فرانسوی، فاتح فلوروس بسال 1794 میلادی متولد در لیموژ بسال 1762 و متوفی در پاریس بسال 1833 میلادی
نام مترجم یکی از نمایشنامه های فارسی و شرح آن چنین است که: در 1291 هجری قمری/ 1874 میلادی در تهران هفت بازی فارسی در یک مجلد چاپ سنگی شد و با یک مقدمه در فوائد تعلیمی نمایش بقلم میرزا جعفر قراچه داغی انتشار یافت، این بازیها را میرزا فتحعلی دربندی بدواً به ترکی آذربایجانی نوشته ودر حدود سال 1861 میلادی در تفلیس چاپ کرده بود، پنج فقره از این نمایشها را با حواشی و ترجمه و نت های بسیار مجدداً در اروپا به طبع رسانیدند، (یکی از این فقرات را) مسیو ژوردان با ترجمه و نُت و غیره (ناشر، ا، وارموند، وین - لیپزیک 1889) ترجمه کرد و منتشر ساخت، (تاریخ ادبیات ایران ج 4 ترجمه رشید یاسمی ص 310) ماتیو ژوو، نام یکی از قسی ترین تروریست های پرونس، متولد در سن ژوست بسال 1749 میلادی وی بسال 1794 در پاریس به دار آویخته شد، او را ’ژوردان کوپ تِت’ نیز گویند ژان باتیست، نام مارشال فرانسوی، فاتح فلوروس بسال 1794 میلادی متولد در لیموژ بسال 1762 و متوفی در پاریس بسال 1833 میلادی
آوند شیر، (ناظم الاطباء)، ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند، ظرف برای شیر خوردن، ظرف شیرخوری، شیرخوری، شیردانی، (یادداشت مؤلف)، شکنبۀ بزغاله و گوسپند، (ناظم الاطباء)، چیزی است مثل کدو که گوسفند را در بالای شکنبه می باشد و غیر از شکنبه است و آنرا کیپاپزان پر از گوشت و برنج و مصالح کرده می فروشند، و به هندی چسته گویند که از آن شیر بسته می شود، (از آنندراج)، قسمتی از شکمبۀ گاو و گوسفند و غیره، شیردانی، (یادداشت مؤلف)، گوسپند و غیره را غیر ازشکبنه، بالای شکنبه چیزی باشد مثل کدو، (غیاث)، در تداول گناباد خراسان به قسمت کوچکی متّصل به شکمبۀ بره یا بزغاله اطلاق شود که از آن پنیرمایه یا مایۀ پنیر سازند، (یادداشت محمد پروین گنابادی)، معده نشخوارکنندگان شامل چهار بخش است: شکنبه (سیرابی)، نگاری، هزارلا، شیردان، قسمت شیردان معده حقیقی نشخوارکنندگان است که دارای دیاستازها و غدد گوارشی و عصارۀ معدی است (علت وجه تسمیه)، سه قسمت دیگر معده این جانوران فاقد غدد گوارشی و دارای بافت پوششی مطبق اند، (از فرهنگ فارسی معین: نشخوارکننده) : دایه در کودکی به دامانش شیردان داده جای پستانش، محمدقلی سلیم (از آنندراج)، چو با او نشسته ست عاشق به خوان نگنجیده در پوست چون شیردان، میرزا طاهر وحید (از آنندراج)، ترسم که شیردان بخودش پرده در شود وین راز سر بمهر به عالم سمر شود، بسحاق اطعمه (از آنندراج)، در لب سفره سعی کن کز پی هم فروگزی بر سر کله شیردان یک دو سه چار و پنج و شش، بسحاق اطعمه، روغنی کز پاچه گرد آورد پیر کله پز کفچه کفچه بر تریت شیردان خواهم فشاند، بسحاق اطعمه، - شیردان برگشتن، از بعض ثقات شنیده شد که چون کسی با کسی نزاعی دارد می گوید: ’برو وگرنه شیردانت را برمی گردانم’، و در این صورت کنایه از واژگونه آویختن باشد و آن عبارت از تعذیب و شکنجه است، پس شیردان برگشتن لازم این باشد، (از آنندراج) : بر سر خوان چو جلوه گر گردد شیردان طعام برگردد، میر یحیی شیرازی (از آنندراج)، - شیردان کسی را شکنبه کردن، تهدیدی به آزردن و مصدوم کردن سخت، ، در تداول خراسان جان دانه و یافوخ یعنی قسمت نرم بالای پیشانی کودک را نامند، (یادداشت محمد پروین گنابادی)
آوند شیر، (ناظم الاطباء)، ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند، ظرف برای شیر خوردن، ظرف شیرخوری، شیرخوری، شیردانی، (یادداشت مؤلف)، شکنبۀ بزغاله و گوسپند، (ناظم الاطباء)، چیزی است مثل کدو که گوسفند را در بالای شکنبه می باشد و غیر از شکنبه است و آنرا کیپاپزان پر از گوشت و برنج و مصالح کرده می فروشند، و به هندی چسته گویند که از آن شیر بسته می شود، (از آنندراج)، قسمتی از شکمبۀ گاو و گوسفند و غیره، شیردانی، (یادداشت مؤلف)، گوسپند و غیره را غیر ازشکبنه، بالای شکنبه چیزی باشد مثل کدو، (غیاث)، در تداول گناباد خراسان به قسمت کوچکی متّصل به شکمبۀ بره یا بزغاله اطلاق شود که از آن پنیرمایه یا مایۀ پنیر سازند، (یادداشت محمدِ پروین گنابادی)، معده نشخوارکنندگان شامل چهار بخش است: شکنبه (سیرابی)، نگاری، هزارلا، شیردان، قسمت شیردان معده حقیقی نشخوارکنندگان است که دارای دیاستازها و غدد گوارشی و عصارۀ معدی است (علت وجه تسمیه)، سه قسمت دیگر معده این جانوران فاقد غدد گوارشی و دارای بافت پوششی مطبق اند، (از فرهنگ فارسی معین: نشخوارکننده) : دایه در کودکی به دامانش شیردان داده جای پستانش، محمدقلی سلیم (از آنندراج)، چو با او نشسته ست عاشق به خوان نگنجیده در پوست چون شیردان، میرزا طاهر وحید (از آنندراج)، ترسم که شیردان بخودش پرده در شود وین راز سر بمهر به عالم سمر شود، بسحاق اطعمه (از آنندراج)، در لب سفره سعی کن کز پی هم فروگزی بر سر کله شیردان یک دو سه چار و پنج و شش، بسحاق اطعمه، روغنی کز پاچه گرد آورد پیر کله پز کفچه کفچه بر تریت شیردان خواهم فشاند، بسحاق اطعمه، - شیردان برگشتن، از بعض ثقات شنیده شد که چون کسی با کسی نزاعی دارد می گوید: ’برو وگرنه شیردانت را برمی گردانم’، و در این صورت کنایه از واژگونه آویختن باشد و آن عبارت از تعذیب و شکنجه است، پس شیردان برگشتن لازم این باشد، (از آنندراج) : بر سر خوان چو جلوه گر گردد شیردان طعام برگردد، میر یحیی شیرازی (از آنندراج)، - شیردان کسی را شکنبه کردن، تهدیدی به آزردن و مصدوم کردن سخت، ، در تداول خراسان جان دانه و یافوخ یعنی قسمت نرم بالای پیشانی کودک را نامند، (یادداشت محمدِ پروین گنابادی)