- ژوت
- فرانسوی کنو کنف، چتایی گونه ای از کنف شوک الغنم. یا ژوت منچوری شوک الغنم
معنی ژوت - جستجوی لغت در جدول جو
- ژوت
- کنف، نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار می رود، گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته می شود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف می شود، قنّب، کنب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیرو
خروج ورزشکار یا توپ یا هر وسیله دیگر بازی از حدودی که مشخص شده
خارپشت، جوجه تیغی
فرانسوی روز، روزنه
بخیل و ممسک
کلمه ایست فرانسوی بمعنی حرکت و جنبش تن عموماً و دست خصوصاً گاه سخن گفتن و اشاره
فرانسوی خوابگاه، بستر
بت صنم
چین و چروک چین و شکن، درهم پریشان
تازی از سنسکریت کنف از گیاهان ژوت
ماهی بزرگ
فرود باز، پیمان شکنی، کلانسالی، راندن ربودن
لاروس آن را سریانی معرب می داند توت بن درختی از تیره گزنه ها که خود دسته ای جداگانه را تشکیل میدهد. گلهایش منفرد الجنس است که گاهی برروی یک پایه هم گلهای نر موجود است و هم گلهای ماده و زمانی گلهای نر و ماده برروی دو پایه قرار دارند. گل آذینش سنبله یی و میوه آن بصورت شفتهای کوچک مرکبی است که پهلوی هم قرار گیرند، میوه درخت مذکور. یا توت سیاه. گونه ای توت که میوه اش قرمزتیره مایل بسیاه است و کاملاشبیه شاه توت است ولی بر خلاف آن میوه اش شیرین و تا حدی لزج است. شاخه های جوان این درخت مانند شاخه های بید مجنون بسوی زمین برمیگردد و شکل چتر زیبایی می یابد توت مجنون. یا توت فرنگی. یا توت مجنون
روسی سنگ اندازه ای است در روسیه برابر با 16 کیلوگرم
صدایی که به بیرون دادن نفس از دهان خارج کنند در حالی که لبها جمع شده باشد سافوت صفیر، آلتی فلزی گلی یا چوبی که در آن دمند و آوایی بر آورند سوتک
اصطلاح بازی فوتبال، ضربه سریع و تند به توپ و شوت کردن
درگذشتن، مردن، نیست شدن
فوت شدن: فوت
فوت شدن: فوت
وضع بدن و حرکات اندام شخص، کنایه از حرکت و رفتاری که شخص با آن مقصود و احساس خود را بیان می کند
خوراک، خوردنی، طعام، روزی
قوت لایموت: خوردنی به قدری که کسی بخورد و از گرسنگی نمیرد
قوت لایموت: خوردنی به قدری که کسی بخورد و از گرسنگی نمیرد
صدا، در موسیقی نغمه، آهنگ
میوه ای ریز، آبدار و شیرین، دارای مواد ازته و مواد چرب و ویتامین های B و C، ملین و پیشاب آور است. تازه و خشک کردۀ آن خورده می شود، خوردن آن برای مبتلایان به مرض قند ضرر ندارد. شیرۀ آن را هم می گیرند و شیرۀ توت می گویند، درخت این میوه که بزرگ، تناور و دارای برگ های پهن است. برگ آن به مصرف تغذیۀ کرم ابریشم می رسد
توت سه گل: در علم زیست شناسی تمشک
توت سیاه: در علم زیست شناسی شاه توت، توت مجنون
توت مجنون: در علم زیست شناسی نوعی درخت توت که شاخه های آن چتری و مانند بید مجنون آویخته و سرازیر است، میوۀ آن شبیه شاه توت اما ریزتر از آن است، توت سیاه
توت سه گل: در علم زیست شناسی تمشک
توت سیاه: در علم زیست شناسی شاه توت، توت مجنون
توت مجنون: در علم زیست شناسی نوعی درخت توت که شاخه های آن چتری و مانند بید مجنون آویخته و سرازیر است، میوۀ آن شبیه شاه توت اما ریزتر از آن است، توت سیاه
مرگ، مردن، موت، نیستی، فنا
موت ابیض: کنایه از مرگ طبیعی
موت احمر: کنایه از کشته شدن، آغشته شدن به خون
موت ابیض: کنایه از مرگ طبیعی
موت احمر: کنایه از کشته شدن، آغشته شدن به خون
توان، نیرو، زور، فیض خداوند
قوت کردن: زور زدن، نیرو به کار بردن، قوی کردن
قوت گرفتن: نیرو گرفتن، توانا شدن، کنایه از زیاد شدن
قوت کردن: زور زدن، نیرو به کار بردن، قوی کردن
قوت گرفتن: نیرو گرفتن، توانا شدن، کنایه از زیاد شدن
تودۀ چیزی مثلاً کوت گندم، کوت سنگ
در فوتبال، خارج شدن توپ از خطوط میدان بازی
دوازدهمین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد، دوازدهمین برج از برج های دوازده گانه برابر با اسفند
در علم زیست شناسی ماهی
حوت جنوبی: از صورت های فلکی جنوبی، ستارۀ درخشان فم الحوت جزء آن است، ماهی جنوبی
در علم زیست شناسی ماهی
حوت جنوبی: از صورت های فلکی جنوبی، ستارۀ درخشان فم الحوت جزء آن است، ماهی جنوبی
بیماری عام و مرگ ومیر میان چهارپایان، خشک سالی، بیماری یا سرمای سخت که باعث هلاک چهارپایان شود
روزنه ها و شبکه های تزیینی موجود در پارچه یا بافتنی
بادی که با فشار از میان دو لب بیرون می آید، فوب
واحد اندازه گیری طول، برابر با ۴۸/۳۰ سانتی متر یا ۱۲ اینچ، پا
واحد اندازه گیری طول، برابر با ۴۸/۳۰ سانتی متر یا ۱۲ اینچ، پا
واحد اندازه گیری وزن در روسیه، برابر ۱۶ کیلوگرم
خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست کنند، قلیه پوتی، تابع لوت، طعام،برای مثال عشق باشد لوت وپوت جان ها / جوع از این روی است قوت جان ها (مولوی - ۴۵۴)
خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست کنند، قلیه پوتی، تابع لوت، طعام،
غذا، طعام، طعمه، خورش، خوردنی، برای مثال لوت خوردند و سماع آغاز کرد / خانقه تا سقف شد پر دود و گرد (مولوی - ۲۱۴)
برهنه، لخت، عریان، ورت، رت، پتی، عاری، اوروت، لاج، غوشت، معرّیٰ، متجرّد، عور، لچ، تهک
امرد
لوت و پوت: انواع خوردنی ها و طعام ها
برهنه، لخت، عریان، ورت، رت، پتی، عاری، اوروت، لاج، غوشت، معرّیٰ، متجرّد، عور، لچ، تهک
امرد
لوت و پوت: انواع خوردنی ها و طعام ها