جدول جو
جدول جو

معنی ژنسن - جستجوی لغت در جدول جو

ژنسن
(ژُ سُ)
جانسن. بنژامن. نام یکی از بهترین شعرای درام نویس انگلیس. مولد وستمینستر بسال 1572 یا 1573و وفات بسال 1637 میلادی وی را بن ژنسن نیز میگفتند
جانسن. سموئل. نام نویسنده و نقّاد انگلیسی متولد در لیشفیلد و متوفی در لندن (1709-1784 میلادی). مؤلف کتاب تذکرۀ زندگانی شعرای انگلیس
جانسن. اندریو. نام رئیس جمهوری اتازونی در سال 1865 میلادی وی پس از کشته شدن لینکلن به مقام ریاست جمهور رسید (1808-1875 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ژِ سُ)
ژان شارلیه. نام عالم کلامی فرانسوی. مولد در قریۀ ژرسن شامپانی بسال 1362 و وفات در لیون بسال 1428 میلادی او را ژان دژرسن نیز گویند
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ژان. مورخ کاتولیک آلمانی. مولد وی کسانتن و مؤلف تاریخ ملت آلمان است (1829- 1891 میلادی)
ژول. عالم طبیعی و ستاره شناس فرانسوی (1824- 1907 میلادی)
آبراهام. نقاش فلاماندی (1575- 1632 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(سِ سِ)
حرام مغز و آن چیزی است سفید از جنس عصب که میان سوراخهای مهرۀ پشت و گردن میباشد و خوردن آن حرام است. (منتهی الارب). تیزی مهره های پشت. (غیاث) (آنندراج). سر استخوانهای سینه و کنارۀ استخوانهای پهلو که در سینه است. ج، سناسن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). سر استخوان پهلو از سوی پشت. ج، سناسن. (مهذب الاسماء). سر استخوانهای پهلو از سوی پشت یااز سوی سینه با تیزی مهره های پشت. (یادداشت مؤلف). رجوع به دزی ج 1 ص 693 شود، تشنگی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، سر چرخ دول. (ناظم الاطباء). سر چرخ دلو. سنسنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
سخن نافصیح و غیربلیغ. (برهان) (ناظم الاطباء). سنسان. رجوع به سنسان شود
لغت نامه دهخدا
(ژِ نُ)
فرانسوا. نام عالم فرانسوی متولد در آمین بسال 1803 و متوفی بسال 1856 م
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
قدیس، نام اسقف اکسر و متولد در همان شهر در حدود سال 390 و متوفی در راون بسال 448 میلادی ذکران او روز 31 ژوئیه است
(قدیس) نام اسقف پاریس. مولد در نزدیکی اتن بسال 496 و وفات در پاریس بسال 576 میلادی ذکران وی روز 28 ماه مه است
اگوست ژان. نام کنت مونت فرت و سیاستمدار فرانسوی. مولد پاریس بسال 1786 و وفات در همانجا بسال 1821 م
اگوست. نام مورخ و رمان و نمایشنامه نویس فرانسوی. مولد پاریس بسال 1862 و وفات در همانجا بسال 1915 م
سوفی. نام ریاضی دان فرانسوی. مولد پاریس بسال 1776 و وفات در همانجا بسال 1831 م
پیر ژرمن اول. نام زرگر معروف فرانسوی (1647-1684 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(ژِ سِ)
نام سرزمینی به مصر سفلی. آنجا تا زمان اکسود اقامتگاه اسرائیلیان بود
لغت نامه دهخدا
(نَ سِ)
دهی است از دهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل، در 30 هزارگزی مغرب بلده و 19 هزارگزی مشرق راه چالوس به تهران در حدود کندوان در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 600 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات و لبنیات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنسن
تصویر سنسن
ویشمغز (مغز حرام) تشنگی، نوک سر هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
بندسن، برخورد کردن، دعوا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خندیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دانستن
فرهنگ گویش مازندرانی
اصابت کردن، برخورد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع نمارستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی