معنی ژربر - جستجوی لغت در جدول جو

ژربر

لغت نامه دهخدا

ژربرا

(دخترانه)

گلی زینتی به شکل مینا ولی بسیار درشت تر از آن به رنگهای صورتی تا سرخ

فرهنگ نامهای ایرانی

دربر

در بغل، در کنار، در سینه
دربر داشتن: در بغل داشتن، شامل بودن
دربر کشیدن: در آغوش کشیدن
دربر گرفتن: شامل بودن

فرهنگ فارسی عمید

پربر

درختی که میوۀ بسیار دارد، پرمیوه، پربار، پرثمر
پرپهنا، پهن، عریض

فرهنگ فارسی عمید

بربر

وحشی، ویژگی حیوانی که اهلی نشده و از انسان گریزان باشد

فرهنگ فارسی عمید

بربر

دهی است جزو بخش شهریار شهرستان تهران، در جلگه واقع شده و معتدل است. سکنۀ آن 216 تن. آب آن از قنات و سیاه آب ابراهیم آباد و محصول آن غلات، صیفی، چغندرقند، انگور، بنشن، کرچک، و شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و جوال بافی است. راه فرعی ودبستان شش کلاسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)

لغت نامه دهخدا

بربر

(بِ بِ)

کلمه ای است که بدان گوسپندان را خوانند. (منتهی الارب) (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

ژربرژ

(ژِ بِ)

نام ملکۀ فرانسه. مولد حدود سال 913 و وفات 969 میلادی خواهر اتون اول پادشاه آلمان. وی در سال 939 بعقد ازدواج لوئی چهارم درآمد
نام ملکۀ استرازی، بورگونی و پرونس، زوجه کارلمان برادر شارلمانی. مولد حدود سال 750 و وفات بعد از 774 م

لغت نامه دهخدا

ژربرن

(ژِ بِ رُ)

گابریل. عالم فرانسوی. مولد سنت کاله (من) بسال 1628 و وفات در سنت دنی بسال 1711 م

لغت نامه دهخدا