- ژد
- چیزی چسبنده که از ساق درخت بر آید صمغ
معنی ژد - جستجوی لغت در جدول جو
- ژد
- کتیرا، انگم، صمغ درخت
- ژد ((ژِ))
- صمغ، چیزی چسبنده که از ساق درخت برآید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جدوار، ریشۀ گیاهی به شکل صنوبر، گره دار، به ضخامت انگشت، سیاه رنگ با میانۀ بنفش و طعم تلخ که بیشتر در کوه های تبت و هند و در بعضی نواحی خراسان می روید و در طب قدیم برای دفع هر گونه سم به کار می رفته و آن را تریاق و پادزهر همۀ سموم می دانسته اند، زدوار
سوگنامه
مانند اژدها بودن خوی و صفت اژدها داشتن
آنکه دلی چون اژدها دارد قوی دل پر جرات
کشنده اژدها قاتل ثعبان
اژدها، ضحاک
اژدهافش
اژدها گیرنده اژدها افکن
اهریمن کیش بد روش
آنکه بشکل و هیئت اژدها باشد اژدها صورت اژدها منظر، لقبی برای ضحاک
اژدهاسر دارای سری مانند سر اژدها
آنکه اژدها بر کتف خود دارد، لقبی است برای ضحاک
آن که دیده ای چون دیده اژدها دارد، شوخ چشم
در شکل و هیئت مانند اژدها، دارای نقش اژدها (درفش رایت)
در شکل و صفت مانند اژدها اژدها باره آن که سر و کار با اژدهاارد، ضحاک
بلع کننده اژدها (و آن صفت شمشیر آید)
مار خیلی بزرگ
مار بزرگ جثه، مار عظیم بزرگ ودهان فراخ باز گشاده
ماربوآ
کشتی های بخاری کوچک ودرازکه اژدر به طرف کشتی های دشمن افکند (ترپیل)
آلتی است دراز شبیه به لوله توپهای بزرگ که در کشتیهای اژدر افکن برای انداختن اژدر به طرف کشتیهای دشمن تعبیه میکنند
کشتی بخاری کوچک و دراز و بسیار سریع که اژدر به سوی کشتیهای دشمن میافکند
اژدها
منحرف
انحراف
عقرب
آژیده آجیده
آجیدن، آجیده کردن
کژنه کژدم سه نامه ایرانیان باستانی می نوشته اند و بر سه دیوار خانه جز دیوار بالا می چسبانده اند برای دور کردن خرفستران