- ژخار
- سختی مقابل سستی
معنی ژخار - جستجوی لغت در جدول جو
- ژخار
- بانگ، فریاد، فغان، نعره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گازی است که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا بر اثر حرارت از مایعات یا جامدات بهوا رود
پر و لبریز
قلیایی که از اشنان گرفته میشود و در صابون پزی به کار میرود، نوشادر
جمع صخره، خرسنگ ها
بسیار پر، لبریز، پرآب، مواج
سختی، درشتی، محنت، بانگ، نعره، فریاد سهمناک، فغان
ماده ای که از مادۀ در حال تبخیر جدا شود و به هوا برود، صورت گازی ماده، گاز
سفالگر، آنکه ظرف های سفالی می سازد، سفال ساز، کوزه گر
زاج سیاه، قلیا که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود، قلیا، خشار، لخج، شخیره، بلخچ، اشخار برای مثال از نمک رنگ او گرفته قرار / خاکش از گرد شور گشته شخار (عنصری - لغت فرس۱ - شخار) ، چه باید تو را سلسبیل و رحیق / چو خرسند گشتی به سرکه و شخار؟ (ناصرخسرو۱ - ۲۸۰)
نازیدن، بالیدن
((بُ))
فرهنگ فارسی معین
گازی که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا در اثر حرارت از مایعات یا جامدات برخیزد و به هوا رود
آواز بلند، فریاد سهمناک
سفال، گل خشک، سبو، در فارسی به معنای کوزه گر
گیاهی پرشاخ، تلخ و بدبو که در طب قدیم برای تقویت معده و معالجۀ صرع و سکته به کار می رفت
نازش، فخر، مباهات
Vapor
Dampf
vapor
vapore
vapeur
ไอน้ำ