سرشک آتش، قطرۀ آب که هنگام سوختن هیزم تر از آن می چکد، شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، سینجر، جذوه، ابیز، ایژک، خدره، جرقّه، آتش پاره، آلاوه، جمر، جمره، ضرمه، اخگر، لخشه، آییژ، لخچه، بلک در علم زیست شناسی بومادران، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های ریز بریده و گل های سفید یا زرد چتری که مصرف دارویی دارد، قیصوم، برتاشک، بوماران، فاخور، علف هزاربرگ
سرشک آتش، قطرۀ آب که هنگام سوختن هیزم تر از آن می چکد، شَرارِه، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، سَیَنجُر، جَذوِه، اَبیز، ایژَک، خُدرِه، جَرَقّه، آتَش پارِه، آلاوِه، جَمر، جَمَرِه، ضَرَمِه، اَخگَر، لَخشِه، آییژ، لَخچِه، بِلک در علم زیست شناسی بومادَران، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های ریز بریده و گل های سفید یا زرد چتری که مصرف دارویی دارد، قَیصوم، بَرتاشَک، بوماران، فاخور، عَلَف هِزاربَرگ
داروئی است که آن را بوی مادران گویند، (برهان)، رجوع به بوی مادران شود، سرشک آتش و آن قطره های آب است که از هیزم تر در وقت سوختن می چکد، شرارۀ آتش، ابیز، (برهان)
داروئی است که آن را بوی مادران گویند، (برهان)، رجوع به بوی مادران شود، سرشک آتش و آن قطره های آب است که از هیزم تر در وقت سوختن می چکد، شرارۀ آتش، ابیز، (برهان)