سرشک آتش، قطرۀ آب که هنگام سوختن هیزم تر از آن می چکد، شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، سینجر، جذوه، ابیز، ایژک، خدره، جرقّه، آتش پاره، آلاوه، جمر، جمره، ضرمه، اخگر، لخشه، آییژ، لخچه، بلک در علم زیست شناسی بومادران، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های ریز بریده و گل های سفید یا زرد چتری که مصرف دارویی دارد، قیصوم، برتاشک، بوماران، فاخور، علف هزاربرگ
سرشک آتش، قطرۀ آب که هنگام سوختن هیزم تر از آن می چکد، شَرارِه، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، سَیَنجُر، جَذوِه، اَبیز، ایژَک، خُدرِه، جَرَقّه، آتَش پارِه، آلاوِه، جَمر، جَمَرِه، ضَرَمِه، اَخگَر، لَخشِه، آییژ، لَخچِه، بِلک در علم زیست شناسی بومادَران، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های ریز بریده و گل های سفید یا زرد چتری که مصرف دارویی دارد، قَیصوم، بَرتاشَک، بوماران، فاخور، عَلَف هِزاربَرگ
داروئی است که آن را بوی مادران گویند، (برهان)، رجوع به بوی مادران شود، سرشک آتش و آن قطره های آب است که از هیزم تر در وقت سوختن می چکد، شرارۀ آتش، ابیز، (برهان)
داروئی است که آن را بوی مادران گویند، (برهان)، رجوع به بوی مادران شود، سرشک آتش و آن قطره های آب است که از هیزم تر در وقت سوختن می چکد، شرارۀ آتش، ابیز، (برهان)
نام یکی از معروفترین انجمن های سیاسی انقلاب فرانسه. این انجمن متشکل بود از دسته ای از انقلابیون که جلسات خود را در صومعۀ قدیمی ژاکوبین واقع در کوچۀ سنت هونره در شهر پاریس منعقد میساختند و آن در اکتبر سال 1789 میلادی به دست عده ای از انقلابیون پرشور تأسیس شد و تا سال 1794 برپا بود
نام یکی از معروفترین انجمن های سیاسی انقلاب فرانسه. این انجمن متشکل بود از دسته ای از انقلابیون که جلسات خود را در صومعۀ قدیمی ژاکوبین واقع در کوچۀ سنت هونره در شهر پاریس منعقد میساختند و آن در اکتبر سال 1789 میلادی به دست عده ای از انقلابیون پرشور تأسیس شد و تا سال 1794 برپا بود
متولد بسال 1843 در سنت -ژان -سولی میو (لوآر) و متوفی در پاریس بسال 1886 م. او راست کتاب ’سه ماه در کنار گنگ و برهماپوترا’ لوئی. نویسندۀ فرانسوی، متولد در کارل (سائون الوآر) بسال 1837 و متوفی بسال 1890 م
متولد بسال 1843 در سنت -ژان -سولی میو (لوآر) و متوفی در پاریس بسال 1886 م. او راست کتاب ’سه ماه در کنار گنگ و برهماپوترا’ لوئی. نویسندۀ فرانسوی، متولد در کارُل (سائون اِلوآر) بسال 1837 و متوفی بسال 1890 م
حاکمی. عمل حاکم. - حق حاکمیت ملی، حقی که سازمان ملل برای هر ملتی شناخته و پذیرفته است، و به موجب آن باید ملتها بر سرنوشت خود مسلط باشند و هیچ ملتی حق مداخله در تعیین سرنوشت ملت دیگر ندارد
حاکمی. عمل حاکم. - حق حاکمیت ملی، حقی که سازمان ملل برای هر ملتی شناخته و پذیرفته است، و به موجب آن باید ملتها بر سرنوشت خود مسلط باشند و هیچ ملتی حق مداخله در تعیین سرنوشت ملت دیگر ندارد
شخصی را گویند که خاک کوچه ها و بازارها را بجهت نفع خود جاروب کند و ببیزد، (برهان قاطع)، بیزندۀ خاک: دی طفلک خاک بیزغربال بدست میزد بدو دست روی خود را می خست، شیخ ابوسعید (از آنندراج)، فلک خاک بیز است خاقانیا که روزیت از این خاکدان می دهد، خاقانی، گر او با تو چون طشت شد آب ریز تو با او چو غربال شو خاکبیز، نظامی، من آن خاکبیزم بغربال رای که بستانم و باز بیزم بجای، نظامی (از انجمن آرای ناصری)، خاک تو خاک بیز بغربال میزند، عطار، یا بیاد این فتادۀ خاک بیز چونکه خوردی جرعه ای بر خاک ریز، مولوی، ، آنکه خاک کار خانه زرگران و خاک رهگذران را به آب شوید تا زر گم شده و جز آن در دست از آن برآید، (بهار عجم از آنندراج) : من قرین گنج و اینان خاک بیزان هوس من چراغ عقل و آنها روزکوران هوا، خاقانی، زر سوده را گر بود ریزریز بسیماب جمع آورد خاک بیز، نظامی، ، کسی که از برای حصول مقصود بکارهای سخت و حرفه های پست قیام نماید، (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، مردم دقیق النظر و باریک بین، (برهان قاطع) (آنندراج) : چون بدانی حد از این حد می گریز تا به بی حد دررسی ای خاک بیز، عطار (از آنندراج)، ، غریب و مسافر، چه خاک بیزی کنایه از غربت و سفر است، (آنندراج)
شخصی را گویند که خاک کوچه ها و بازارها را بجهت نفع خود جاروب کند و ببیزد، (برهان قاطع)، بیزندۀ خاک: دی طفلک خاک بیزغربال بدست میزد بدو دست روی خود را می خست، شیخ ابوسعید (از آنندراج)، فلک خاک بیز است خاقانیا که روزیت از این خاکدان می دهد، خاقانی، گر او با تو چون طشت شد آب ریز تو با او چو غربال شو خاکبیز، نظامی، من آن خاکبیزم بغربال رای که بستانم و باز بیزم بجای، نظامی (از انجمن آرای ناصری)، خاک تو خاک بیز بغربال میزند، عطار، یا بیاد این فتادۀ خاک بیز چونکه خوردی جرعه ای بر خاک ریز، مولوی، ، آنکه خاک کار خانه زرگران و خاک رهگذران را به آب شوید تا زر گم شده و جز آن در دست از آن برآید، (بهار عجم از آنندراج) : من قرین گنج و اینان خاک بیزان هوس من چراغ عقل و آنها روزکوران هوا، خاقانی، زر سوده را گر بود ریزریز بسیماب جمع آورد خاک بیز، نظامی، ، کسی که از برای حصول مقصود بکارهای سخت و حرفه های پست قیام نماید، (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، مردم دقیق النظر و باریک بین، (برهان قاطع) (آنندراج) : چون بدانی حد از این حد می گریز تا به بی حد دررسی ای خاک بیز، عطار (از آنندراج)، ، غریب و مسافر، چه خاک بیزی کنایه از غربت و سفر است، (آنندراج)
حاکم بودن، مسلط بودن، اعمالی که دولت ها برای اعمال قدرت و حل مسایلی که به حفظ نظم عمومی وابسته است انجام دهند، ملی حقی است که سازمان ملل برای هر ملتی شناخته است و به موجب آن ملت ها باید برسرنوشت خود حاکم باشند
حاکم بودن، مسلط بودن، اعمالی که دولت ها برای اعمال قدرت و حل مسایلی که به حفظ نظم عمومی وابسته است انجام دهند، ِ ملی حقی است که سازمان ملل برای هر ملتی شناخته است و به موجب آن ملت ها باید برسرنوشت خود حاکم باشند