جدول جو
جدول جو

معنی چیلکی - جستجوی لغت در جدول جو

چیلکی
ده کوچکی است از دهستان رود خانه بخش میناب شهرستان بندرعباس، در 94هزارگزی شمال میناب و 7هزارگزی باختر راه گلاشکرد به میناب واقع است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیلکی
تصویر گیلکی
مربوط به گیلک، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در گیلان رایج است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیلک
تصویر چیلک
توت فرنگی، میوه ای سرخ رنگ و ترش طعم شبیه توت و درشت تر از آنکه ملین، ادرارآور، تصفیه کنندۀ خون و مقوی اعصاب است و برای اشخاص کم خون و مبتلایان به بیماری های سل، رماتیسم، نقرس، سنگ کلیه و تصلب شرائین نافع است، بوتۀ این میوه کوچک با برگ های درشت و ساقه های باریک خزنده است، چیالک، شاکله، چلم
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
منسوب به گیلک، لهجۀ مردم گیلان، در موسیقی یکی از آهنگهای شور است. (فرهنگ نظام). رجوع به آهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج. در 26 هزارگزی خاور سنندج و 2/5هزارگزی جنوب شوسۀ سنندج به همدان واقع است. کوهستانی و سردسیر و محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ریسمانهائی است که از برگ خرما و جز آن بافته میشود. (لغت بلوچ نیک شهر)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش گاوبندی شهرستان لار، واقع در 4هزارگزی باختری گاوبندی با 210 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
امیر گیلکی، ابن محمد حاکم و فرمانروای طبس در حدود سال 440 هجری قمری ناصرخسرو در سفرنامۀ خویش از این امیر و عدل و ایمنی که محافظت آن بزرگ ایجاد کرده بود و آسودگی خلق در پناه معدلت وی سخن گفته است. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 124 و 125)
لغت نامه دهخدا
(لی لَ)
رجوع به کرات، للک و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 115، 118، 119، 121، 122، 124و 200 شود. (در این کلمه شلیمر اشتباه کرده است)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تیر که پیکان بیله دارد. (فرهنگ اسدی).
- تیر بیلکی، تیری است که بیله یعنی پیکان سرپهن در آن درنشانده باشند. (از لغت نامۀ اسدی: بیله).
رجوع به بیله شود
لغت نامه دهخدا
پیت، بشکه، چلیک: یک چلیک نفت، یک پیت نفت، رجوع به چلیک شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش ایزه شهرستان اهواز که در 15 هزارگزی باختر ایزه واقع شده، جلگه ای است گرمسیر و 117 تن سکنه دارد، آبش از چاه و قنات و محصولش غلات و تریاک و حبوبات است و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد، صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’قریه ای است اربابی از قرای استرآباد که اراضیش از آب دو رشته قنات مشروب میشود و نیز از رود بارسدن که مشهور به رود خانه شصت کلاته است قریب یک سنگ آب سهم دارد و جمعیتش 182 تن میباشد’، (از مرآت البلدان ج 4 ص 78)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیلکی
تصویر گیلکی
منسوب به گیلک، یکی از گوشه های دستگاه شور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیلک
تصویر چیلک
چیلک
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره پروانه واران که دارای شاخه های خاردار است. میوهءاین گیاه غلاف مانند (شبیه میوه لوبیا) است و دارای ماده ای قندی است که در تهیه نوعی مشروب بکار میرود. این درخت در جنگلهای شمالی ایران نیز فراوان است للکی لیلکی لیلک للک لک کرات لالیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیلکی
تصویر گیلکی
منسوب به گیلک، زبان مردم گیلان از زبان های ایرانی از خانواده هندواروپایی، گوشه ای در آواز دشتی از ملحقات شور (موسیقی)
فرهنگ فارسی معین
گیلانی، گیلک، گیله مرد، گیلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طایفه ای در شهرستان سوادکوه، نام روستایی در غرب گرگان، از تپه های تاریخی ناحیه ی سدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرده هیزم، سرشاخه های خشک
فرهنگ گویش مازندرانی
نام روستایی در غرب شهرستان گرگان، روستایی در ساری، چاله ی روی پره های چوبی آسیاب آبی، قرقره
فرهنگ گویش مازندرانی