ویزور (Visor) یا صحنه یاب به یک دستگاه نمایش صفحه کوچک و شفاف می گویند که به دوربین متصل است و استفاده از آن به عنوان یک ابزار برای بررسی و بررسی دقیق تصاویر است. این ابزار به فیلمبرداران و تیم فنی اجازه می دهد تا تصاویری که توسط دوربین ضبط می شوند را با دقت بیشتری بررسی کنند و مطمئن شوند که زاویه دید، کیفیت تصویر و دیگر جزئیات فنی مورد نظر به درستی در تصویر حاضر شده اند. عملکرد ویزور در فیلم برداری: 1. بررسی تصویر ضبط شده : ویزور به فیلمبرداران اجازه می دهد تا در همان زمان که صحنه را فیلمبرداری می کنند، تصویری که توسط دوربین ضبط شده را مشاهده کنند. این کار به آنها امکان می دهد تا بررسی کیفیت تصویر، فوکوس، نورپردازی و دیگر جزئیات فنی را در زمان واقعی انجام دهند و در صورت نیاز تنظیمات دوربین را تغییر دهند. 2. تنظیمات فنی : با استفاده از ویزور، فیلمبرداران می توانند به سرعت و با دقت تنظیمات فنی مانند تعادل سفیدی، تنظیمات نورپردازی و فوکوس را بررسی و تنظیم کنند تا به حاشیه نویس کمک کنند که کارشان به خوبی انجام شود. 3. تجربه واقعی تر برای فیلمبرداری ویزور به فیلمبرداران اجازه می دهد تا به طور دقیق تری تماس داشته باشند و بتوانند در زمان واقعی واکنش های لازم را نشان دهند و به دلیل بهبود شرایط بهبود بخشید
ویزور (Visor) یا صحنه یاب به یک دستگاه نمایش صفحه کوچک و شفاف می گویند که به دوربین متصل است و استفاده از آن به عنوان یک ابزار برای بررسی و بررسی دقیق تصاویر است. این ابزار به فیلمبرداران و تیم فنی اجازه می دهد تا تصاویری که توسط دوربین ضبط می شوند را با دقت بیشتری بررسی کنند و مطمئن شوند که زاویه دید، کیفیت تصویر و دیگر جزئیات فنی مورد نظر به درستی در تصویر حاضر شده اند. عملکرد ویزور در فیلم برداری: 1. بررسی تصویر ضبط شده : ویزور به فیلمبرداران اجازه می دهد تا در همان زمان که صحنه را فیلمبرداری می کنند، تصویری که توسط دوربین ضبط شده را مشاهده کنند. این کار به آنها امکان می دهد تا بررسی کیفیت تصویر، فوکوس، نورپردازی و دیگر جزئیات فنی را در زمان واقعی انجام دهند و در صورت نیاز تنظیمات دوربین را تغییر دهند. 2. تنظیمات فنی : با استفاده از ویزور، فیلمبرداران می توانند به سرعت و با دقت تنظیمات فنی مانند تعادل سفیدی، تنظیمات نورپردازی و فوکوس را بررسی و تنظیم کنند تا به حاشیه نویس کمک کنند که کارشان به خوبی انجام شود. 3. تجربه واقعی تر برای فیلمبرداری ویزور به فیلمبرداران اجازه می دهد تا به طور دقیق تری تماس داشته باشند و بتوانند در زمان واقعی واکنش های لازم را نشان دهند و به دلیل بهبود شرایط بهبود بخشید
مرکّب از: بی + زاور، بی پرستار. بی سرپرست. آنکه تیمار او ندارد. که کس تعهد کار او نکند: مگر بستگانند و بیچارگان و بی توشگانند و بیزاورا. ؟ (از لغت فرس اسدی)
مُرَکَّب اَز: بی + زاور، بی پرستار. بی سرپرست. آنکه تیمار او ندارد. که کس تعهد کار او نکند: مگر بستگانند و بیچارگان و بی توشگانند و بیزاورا. ؟ (از لغت فرس اسدی)
مسموم کردن. زهر دادن. زهر به خورد کسی دادن. زهر دادن برای کشتن یا ایجاد عیب و نقصی. سم خورانیدن کسی را بی آگاهی او. او را برای دیوانگی یا عاشق شدن یا کشتن بی علم او زهر خورانیدن: فلان وزیر را چیزخور کردند، زهر دادند و کشتند. سگها را دزدها چیزخور کردند، زهر دادند و کشتند. (از یادداشت مؤلف)
مسموم کردن. زهر دادن. زهر به خوردِ کسی دادن. زهر دادن برای کشتن یا ایجاد عیب و نقصی. سم خورانیدن کسی را بی آگاهی او. او را برای دیوانگی یا عاشق شدن یا کشتن بی علم او زهر خورانیدن: فلان وزیر را چیزخور کردند، زهر دادند و کشتند. سگها را دزدها چیزخور کردند، زهر دادند و کشتند. (از یادداشت مؤلف)
دهی جزء دهستان کوهپایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین در24000 گزی شمال باختری آبیک و 12 هزارگزی راه شوسه. کوهستانی معتدل با 424 تن سکنه. آب آن از چشمه. در بهار از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات و بنشن و انگور و میوه جات. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و گیوه چینی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان کوهپایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین در24000 گزی شمال باختری آبیک و 12 هزارگزی راه شوسه. کوهستانی معتدل با 424 تن سکنه. آب آن از چشمه. در بهار از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات و بنشن و انگور و میوه جات. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و گیوه چینی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
شیرخوار. (ناظم الاطباء). که شیر خورد. شیرخواره. شیرخورنده. مکنده به لب از پستان مادر: شیری که لبت خورد ز دایه چو شود خون دایه خوردآن خون ز لب شیرخور تو. خاقانی. و رجوع به شیرخوار و شیرخواره وشیر خوردن شود، در آذربایجان (مخصوصاًدر خلخال) اختصاصاً به کرۀ اسب و خر که در سن شیرخوارگی است اطلاق می شود
شیرخوار. (ناظم الاطباء). که شیر خورد. شیرخواره. شیرخورنده. مکنده به لب از پستان مادر: شیری که لبت خورد ز دایه چو شود خون دایه خوردآن خون ز لب شیرخور تو. خاقانی. و رجوع به شیرخوار و شیرخواره وشیر خوردن شود، در آذربایجان (مخصوصاًدر خلخال) اختصاصاً به کرۀ اسب و خر که در سن شیرخوارگی است اطلاق می شود
آدم خیلی بخیل. (فرهنگ نظام). کنایه از شخص ممسک و بخیل. لئیم. سخت ممسک. خسیس. آنکس که نه خود از آنچه دارد بهره برگیرد و نه دیگران را بهره مند سازد. کسی که با داشتن ثروت در امر معیشت امساک و بخیلی کند. رجوع به چس خوری شود
آدم خیلی بخیل. (فرهنگ نظام). کنایه از شخص ممسک و بخیل. لئیم. سخت ممسک. خسیس. آنکس که نه خود از آنچه دارد بهره برگیرد و نه دیگران را بهره مند سازد. کسی که با داشتن ثروت در امر معیشت امساک و بخیلی کند. رجوع به چس خوری شود
نام محل معروفی است در چهارمحال بختیاری که ایل بختیاری در فصل تابستان وهنگام ییلاق کردن در آن محل و اطراف آنجا اقامت گزینند. این محل که دشت پر وسعتی است، مرکز آن را باطلاق و نیزاری وسیع اشغال کرده و اطراف آن را کوهها و تپه های مرتفع احاطه نموده است و برای شکار خوک و گراز یا کبک و آهو و غیره شکارگاه مناسبی است: بد اندر حدود چغاخور لری لری غولدنگی چغاله خوری. بهار (دیوان اشعار ج 2 ص 300). رجوع به چقاخور شود
نام محل معروفی است در چهارمحال بختیاری که ایل بختیاری در فصل تابستان وهنگام ییلاق کردن در آن محل و اطراف آنجا اقامت گزینند. این محل که دشت پر وسعتی است، مرکز آن را باطلاق و نیزاری وسیع اشغال کرده و اطراف آن را کوهها و تپه های مرتفع احاطه نموده است و برای شکار خوک و گراز یا کبک و آهو و غیره شکارگاه مناسبی است: بد اندر حدود چغاخور لری لری غولدنگی چغاله خوری. بهار (دیوان اشعار ج 2 ص 300). رجوع به چقاخور شود
دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. در 30هزارگزی باختری قیدار و 6هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر و 300 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. در 30هزارگزی باختری قیدار و 6هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر و 300 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)