جدول جو
جدول جو

معنی چیتل - جستجوی لغت در جدول جو

چیتل
(تَ)
پول کوچکی که رواج هندوستان است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چیت
تصویر چیت
پارچۀ نخی نازک گل دار به رنگ های مختلف، چهیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیتا
تصویر چیتا
یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از توابع کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. در 6هزارگزی جنوب غربی کجور، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 225 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه محلی، محصولش غلات و ارزن، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
نام درختی جنگلی از انواع افراست و در تمام جنگلهای شمال ایران از جلگه تا ییلاق میروید، و در نور و کجور مازندران آن را شیردار، در آستارا و طوالش و کوهپایۀ گیلان ککم و کیکم، در لاهیجان و رودسر و شهسوار آج و دردیلمان چیت مینامند، کرب، اولس، رجوع به کرب شود
ریگ مخصوص یا ماسۀ نرم که در کنار رودخانه باشد. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف ذیل رمل). ریگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به ریگ شود
لغت نامه دهخدا
نوعی منسوج پنبه ای نازک، پارچه ای از پنبۀ بافتۀ نازک، پارچۀ نخی ومعمولاً منقش به نقشهای خرد یا درشت از گل و غیره
لغت نامه دهخدا
(چِ تِ)
دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس که در 64هزارگزی شمال خاوری گنبدقابوس، کنار راه فرعی گنبد به مراوه تپه واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 115 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه آجی، محصولش غلات، لبنیات، حبوبات و ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، در 9هزارگزی باختری چرداول و کنار راه اتومبیل رو چرداول به آسمان آباد واقع شده است و از رود خانه چرداول آبیاری میشود، محصولش غلات و لبنیات است، اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
بز کوهی. ج، سیاتل. (مهذب الاسماء) (از فهرست مخزن الادویه) (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
آتل. اتل. نام رودی است:
این چنین عمان که صد قلزم ز آبش قطره ایست
در محیط علم آصف کم ز رود ایتل است.
کاتبی.
مینماید زین حدیث تو خیالات لطیف
آنچنان کز آب ایتل جسم خوبان سرای.
کاتبی.
رجوع به آتل و اتل و ایتیل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بز کوهی نر، گاو کوهی نر، نوعی از کاو دشتی. نمش. ج، ثیاتل، مرد فربه که در وی گمان خیر دارند، عنین
لغت نامه دهخدا
(ثَ تَ)
نام کوهی است. (منتهی الارب) ، محلی است نزدیک نباج که جنگ مشهوری در آنجا واقع شد بین نباج و ثیتل. منزلی است برای مسافران بصره، و گویند قریه ای است، و گویند شهری است از بنی حمان
لغت نامه دهخدا
(تِ)
یوزشکاری، مقیاس اراضی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیتل
تصویر بیتل
کاهیده بیت المال: داراکخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیت
تصویر چیت
هندی گلبر از پارچه ها چیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیت
تصویر چیت
پارچه نخی نازک و گلدار دارای رنگ های گوناگون
فرهنگ فارسی معین
انباشته از آب، آبدار و خیس
فرهنگ گویش مازندرانی
اعلام فسخ و پایان در بازی و یا برخی امور، نوعی پارچه ی گلدار
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ چین
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کجور
فرهنگ گویش مازندرانی