- چگالی
- تراکم
معنی چگالی - جستجوی لغت در جدول جو
- چگالی
- تکاثف
- چگالی
- Condensation, Denseness, Density
- چگالی
- конденсация , плотность
- چگالی
- Kondensation, Dichte
- چگالی
- конденсація , густина
- چگالی
- kondensacja, gęstość
- چگالی
- 凝结 , 密度
- چگالی
- condensação, densidade
- چگالی
- condensazione, densità
- چگالی
- condensación, densidad
- چگالی
- condensation, densité
- چگالی
- condensatie, dichtheid
- چگالی
- การควบแน่น , ความหนาแน่น
- چگالی
- kondensasi, kerapatan
- چگالی
- تكثيفٌ , كثافةٌ
- چگالی
- संघनन , घनत्व
- چگالی
- התעבות , צפיפות
- چگالی
- 凝縮 , 密度
- چگالی
- 응축 , 밀도
- چگالی
- yoğunlaşma, yoğunluk
- چگالی
- kondensasiya, wingi
- چگالی
- ঘনীভবন , ঘনত্ব
- چگالی
- کثافت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در هم مالیده، چنگال چنگالی
خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند، چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتره، بشتزه، بشنزه، بشنژه
سبدی که پنبۀ گلوله شده یا گلوله های نخ ریسیده را در آن بگذارند
متراکم، غلیظ
منسوب به چگل از اهل چگل، زیبا روی
هر چیز گران و سنگین و کثیف و در هم نشسته باشد
جسمی که ذرات آن درهم فشرده باشد، متکاثف
ساقه های برنج که از آن کلاه و سبد و چیزهای دیگر می بافند
از مردم چگل. بردگان خوب روی را از چگل به ایران می آورده اند، لذا در نزد شاعران فارسی زبان به زیبایی و خوش اندامی معروف شده اند، برای مثال گاهی شراب خوری با شاهد چگلی / گاهی نشاط کنی با لعبت ختنی (امیرمعزی - ۶۳۱)
هر فرد ساکن گالاثیا