جدول جو
جدول جو

معنی چکی - جستجوی لغت در جدول جو

چکی
خرید و فروش یکجا، چیزی که بدون شمردن یا وزن کردن خرید و فروش شود
تصویری از چکی
تصویر چکی
فرهنگ فارسی عمید
چکی(چَ / چَکْ کی)
سوراخ میان سنگ آسیا که بدان سنگ بر دور محور گردش میکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چکی(چَ)
درتداول عامه، اصطلاحی است در مبادله و فروش اجناس و اشیاء، بدین معنی که چیزی را ناسنجیده و نپیموده و وزن ناکرده داد و ستد کنند، چنانکه گویند: این گردوها. این کرباسها، این گندمها چکی به چند؟ تخمینی. چوب انداز. ناکش. بدون شمارش. بدون وزن. مقابل کش و منی:
این ته بساط حسن که داری چکی به چند
تا نقدجان بیارم و یکجا قپان کنم.
؟
لغت نامه دهخدا
چکی
داد و ستد اجناس و اشیا و زن ناکرده و نپیموده
تصویری از چکی
تصویر چکی
فرهنگ لغت هوشیار
چکی((چَ))
دادوستد اجناس و اشیاء وزن ناکرده و ناپیموده، یک جا و یکباره و به صورت کلی
تصویری از چکی
تصویر چکی
فرهنگ فارسی معین
چکی
یک جا، وزن ناکرده، بی متراژ، روی هم، تخمینی، اله بختکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چکی
ماهی کپور متوسط، خرید کلی یک سری اجناس و کالاها
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زکی
تصویر زکی
(پسرانه)
پاک، طاهر، پارسا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چکری
تصویر چکری
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، زرنیله، ریواج، ریباس، رواس، برای مثال در قهستان به نام دولت تو / شاید ار قند آید از چکری (شمس فخری - مجمع الفرس - چکری)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکش
تصویر چکش
آلت آهنی با دستۀ چوبی شبیه تیشه برای کوبیدن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکی
تصویر زکی
پاک، پاکیزه، پاک از گناه، پارسا، نیکوکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذکی
تصویر ذکی
زیرک، تیزهوش، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لچکی
تصویر لچکی
حجاب دار، سه گوش، مثلث شکل
فرهنگ فارسی عمید
(لَ چَ)
منسوب به لچک. سه گوش. مثلث شکل. جامه یا نقشی به صورت مثلث متساوی الاضلاع
لغت نامه دهخدا
تصویری از چکن
تصویر چکن
نوعی از کشیده و زر کش دوزی و بخیه دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکش
تصویر چکش
افزاری باشد برای زرگران و آهنگران و مسگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکس
تصویر چکس
خجالت، شرمندگی، تکه کاغذی که در آن دوا و چیزهای دیگری می پیچند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکری
تصویر چکری
ریواس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکی
تصویر سکی
دینار درست، زوزن همرس (درم دراخما) میخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکا
تصویر چکا
جل، نوایی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکی
تصویر حکی
سخن چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چمی
تصویر چمی
با معنی معنوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکی
تصویر شکی
منسوب به شک، ظنی و وهمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلی
تصویر چلی
احمقی بیعقلی، دیوانگی سفاهت
فرهنگ لغت هوشیار
معروف است و آن برگی است که از ختای و چین آورند و جوشانده ماننده قهوه بخورند، منفعت بسیار دارد، در ایران هم نیز درخت آن میباشد و در جاهای گرم و مرطوب بعمل میاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسی
تصویر چسی
لاف و گزاف بیهوده: (چسی مالیات دارد (داره))
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکی
تصویر زکی
پاکیزه، پاک از فساد، طیب، طاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذکی
تصویر ذکی
مرد تیز خاطر، تیز طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکی
تصویر بکی
بسیار گریه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
گلوته ای منسوب به لچک سه گوش مثلث شکل، پارچه یا نقشی بصورت مثلث متساوی الاضلاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکی
تصویر رکی
ضعیف و سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لچکی
تصویر لچکی
سه گوش، مثلث شکل، پارچه یا نقشی به صورت متساوی الاضلاع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لچکی
تصویر لچکی
مثلثی
فرهنگ واژه فارسی سره
محوری که پل آبدنگ حول آن بلند شود
فرهنگ گویش مازندرانی
سه گوش، روسری سه گوش
فرهنگ گویش مازندرانی