جدول جو
جدول جو

معنی چکرود - جستجوی لغت در جدول جو

چکرود
(چُ)
ده کوچکی از دهستان اشکود بالا که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان در 56 هزارگزی جنوب رودسر و 20 هزارگزی خاور سی پل واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’یکی از قلاع بندپی مازندران است، واقع در لموکلا، که از گچ و آجر ساخته شده، حمام و حوضی دارد وآثار آن در قلۀ کوه باقی است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 214)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’قریه ای است از بلوک سرآسیاب کرمان که در نزدیکی هوتک و هشت فرسخی شمال شرقی کرمان واقع میباشد. جائی خوش آب و هواست، باغات مشجر زیاد دارد و انگور و انارش بخوبی ممتاز است. آب این قریه از دو رشته قنات و از چشمه ای است که از کوه جاری است. دارای هزار تن سکنه است (تقریباً) و حمام بزرگی دارد که وکیل الملک آنرا بنا نموده، کاروانسرای خرابه ای دارد که از بناهای قدیم است. سه مسجد آباد و یک باب تکیۀ آباد در آنجا دیده میشود. این قریه یازده کار خانه شالبافی دارد که مشتمل بر چهل ویک دستگاه است. آسیاهای متعدد از قدیم و جدید متعلق به این قریه است. مزرعۀ اسماعیل آباد هم از توابع چترود میباشد که خراب بود و آنرا مرحوم محمداسماعیل خان وکیل الملک آباد کرد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 312)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
غلام عکرود، کودک فربه تندار، یا نزدیک بلوغ رسیده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رعکرد. و رجوع به عکرد شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی از دهستان نشتا (نشتارود) است که در شهرستان شهسوار واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بریده شده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). شارب مکرود، سبلت قطع شده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ / کَ)
چاه بسیار عمیق را گویند که آب از آن به دشواری توان کشید. (برهان). چاه کم عمق که به دشواری از آن آب برآید. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به کروخان شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیر است و 774 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عکرود
تصویر عکرود
کودک فربه
فرهنگ لغت هوشیار
نام ناحیه ای در دشت منطقه ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
آبله رو، نام کوهی سر سبز در شیرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی