معنی چکئل - جستجوی لغت در جدول جو
چکئل
گردوی سخت پوست
ادامه...
گردوی سخت پوست
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چکول
(چُ)
برنج نارس (درتداول مردم گیلان). در اصطلاح گیلانیها برنج نارسی که هنوز آمادۀ درو کردن و به مصرف رسانیدن نیست
ادامه...
برنج نارس (درتداول مردم گیلان). در اصطلاح گیلانیها برنج نارسی که هنوز آمادۀ درو کردن و به مصرف رسانیدن نیست
لغت نامه دهخدا
مچکئل
سوسمار، مارمولک
ادامه...
سوسمار، مارمولک
فرهنگ گویش مازندرانی
چکول
دهاتی، روستایی
ادامه...
دهاتی، روستایی
فرهنگ گویش مازندرانی
چکال
دیرشکن، گردوی دیرشکن گردویی که به راحتی از پوسته خارج
ادامه...
دیرشکن، گردوی دیرشکن گردویی که به راحتی از پوسته خارج
فرهنگ گویش مازندرانی
چکل
گردوی سخت پوست، شاخه های درخت، زائده، چلاندن رخت برای شستشو، گوشه ی بیرونی خانه های روستایی، محل اتصال دو چوب بلند در
ادامه...
گردوی سخت پوست، شاخه های درخت، زائده، چلاندن رخت برای شستشو، گوشه ی بیرونی خانه های روستایی، محل اتصال دو چوب بلند در
فرهنگ گویش مازندرانی
کئل
عاجز و توان، لنگ، نا آزموده، خام
ادامه...
عاجز و توان، لنگ، نا آزموده، خام
فرهنگ گویش مازندرانی