جدول جو
جدول جو

معنی چپان - جستجوی لغت در جدول جو

چپان
جامۀ کهنه، لباس مندرس
تصویری از چپان
تصویر چپان
فرهنگ فارسی عمید
چپان
پسوند متصل به واژه به معنای چپاننده مثلاً زورچپان
تصویری از چپان
تصویر چپان
فرهنگ فارسی عمید
چپان
(چَ)
شبان. چوپان.
لغت نامه دهخدا
چپان
(چَ)
در حال چپاندن. تپان. چپاننده. فشاردهنده بزور چیزی را در جایی
لغت نامه دهخدا
چپان
(چَ / چِپْ پا)
لباس کهنه و مندرس را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
چپان
لباس کهنه و مندرس را گویند
تصویری از چپان
تصویر چپان
فرهنگ لغت هوشیار
چپان
((چَ))
لباس کهنه
تصویری از چپان
تصویر چپان
فرهنگ فارسی معین
چپان
ژنده، کهنه، مندرس
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چمان
تصویر چمان
(دخترانه)
آنکه یا آنچه با ناز حرکت می کند، خرامان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قپان
تصویر قپان
نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، برای مثال یکی دیبا فروریزد به رزمه / یکی دینار برسنجد به قپّان (عنصری - ۲۷۰) . در این بیت qappān، باسکول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپانی
تصویر چپانی
کهنه پوش، ژنده پوش، رند و بی سر و پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چسان
تصویر چسان
چگونه، چه جور؟ چه طور؟
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپکن
تصویر چپکن
نوعی قبا، جامۀ بلند مردانه، برای مثال وجودش را حمایلسان بیاراست / قبای چپکنش را شد چپ و راست (اشرف - لغتنامه - چپکن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکان
تصویر چکان
چکاندن، چکنده، در حال چکیدن، پسوند متصل به واژه به معنای چکاننده مثلاً قطره چکان، خون چکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشان
تصویر چشان
چشاندن، چشنده، در حال چشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپات
تصویر چپات
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، توانچه، طپانچه، لطم، لطام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چنان
تصویر چنان
آن طور، آن سان، آن گونه مانند آن، چونان
چنان چون: مانند، مثل، همان گونه که، همان سان که، چنانچون، برای مثال به سان آتش تیز است عشقش / چنان چون دوزخش همرنگ آذر (دقیقی - ۱۰۰)
چنانچون: مانند، مثل، همان گونه که، همان سان که، چنان چون
چنانچه: آن طور، آن سان، به طوری که، بنابرآنچه، اگر، در صورتی که، چون آنچه
چون آنچه: آن طور، آن سان، به طوری که، بنابرآنچه، اگر، در صورتی که، چنانچه
چنان که: به طوری که، آن سان که، آن طورکه مانند آن که، چون آن که: ون آن که: به طوری که، آن سان که، آن طورکه مانند آن که، چنان که
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چبان
تصویر چبان
تیره ای از ایل اینانلو از ایالات خمسۀ فارس
فرهنگ فارسی عمید
(چَ/ چَپْ پا)
مردم بی سروپا و کهنه پوش راگویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
سگ چپانیان بازارم
از بزرگان شهر بیزارم.
؟ (از آنندراج).
بدانکه یار به از دلبری چپانی نیست
ز حسن جامه چه حاصل که یار جانی نیست.
سیفی (از آنندراج).
، غدار و حیله باز. (ناظم الاطباء). قلاش. (فرهنگ شعوری). رند. عیار. ژنده پوش:
بهرجا سحرساز و نکته پردازیست در عالم
ز عریانی بود در جامۀ رندان چپانی.
وحشی (از فرهنگ شعوری).
بحمداﷲ که چپانی و رندیم
اگر در یزد و گر در ملک هندیم.
فوقی یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مخفف چون آن، چونان و مانند آن، چونان، و چنانچون هم گفته شده کوشیدن، کوشش و جد و جهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تپان
تصویر تپان
لرزان، مضطرب، بی آرام
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی که میان آنرا شکافته جلاجلی چند بر آن نصب کنند و سر آوازه خوانان بدان اصول نگاه دارند چغانه، نغمه و پرده ایست از موسیقی، سازیست چغانه
فرهنگ لغت هوشیار
چکنده، چکاننده. توضیح در ترکیبات نیز بمعنی (چکاننده) آید: قطره چکان خون چکان خوی چکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوپان
تصویر چوپان
شبان، گله بان
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز دو رنگ عموما، کبوتری سبز که خالهای سیاه دارد، اسبی که نقطه ها و گلهای سیاه با غیر رنگ اصلی خود بریدن دارد ابرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپاغ
تصویر چپاغ
ترکی ریزه ماهی نوعی ماهی کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپین
تصویر چپین
طبقی که از چوب بید بافته باشند طبق چوبین سله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چران
تصویر چران
در ترکیب معنی (چراننده) آید: گاو چران گوسفند چران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشان
تصویر چشان
چشنده، در حال چشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپانی
تصویر چپانی
کهنه پوش، بیسر و پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسان
تصویر چسان
چگونه ک چه جورک چه نحو ک: (این مدت را چسان گذرانیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپانی
تصویر چپانی
((چَ))
کهنه پوش، ژنده پوش، رند بی سر و پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چسان
تصویر چسان
چطور
فرهنگ واژه فارسی سره
ژنده پوشی، کهنه پوشی، بی سروپا، رند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بچپان، فروکن
فرهنگ گویش مازندرانی