جدول جو
جدول جو

معنی چوچوله - جستجوی لغت در جدول جو

چوچوله
(لَ / لِ)
اندام کوچکی که نعوظ میکند و در قسمت جلو شرم زن قرار گرفته است. این اندام در زن و سایر پستانداران ماده به یک وضع و شکل جایگزین شده و از دو جسم غاردار غیر اسفنجی تشکیل شده است که بجا و مانند شرم مرد است. از نظر جنین شناسی در هفتۀ هفتم برآمدگی تناسلی دراز و استوانه ای میشود. در قاعده آن مجرای ادرار وسینوس اوروژنیتال از خارج بسته میشود. اما در زن برآمدگی تکمه مانند تناسلی به چوچوله بدل میشود و سینوس اوروژنیتال بازمیماند و تشکیل دهلیز را میدهد. این عنصر مرکز احساسات شهوانی است. رجوع به چچله شود
لغت نامه دهخدا
چوچوله
گوشتی مانند زبان در فرج زنان
تصویری از چوچوله
تصویر چوچوله
فرهنگ لغت هوشیار
چوچوله
((لِ))
زایده ای که در مهبل پستانداران ماده وجوددارد و ازنظر تحریک پذیری و چگونگی جریان خون درآن مشابه آلت تناسلی نر است
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوتوله
تصویر کوتوله
کوتاه قد، قدکوتاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوچونچه
تصویر چوچونچه
نوعی پارچۀ سفید لطیف و نازک که از آن لباس تابستانی می دوزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوچولو
تصویر کوچولو
بسیار کوچک، هر چیز کوچک، بچۀ کوچک، کودک
فرهنگ فارسی عمید
(عَ ضَ)
فربه و ستبر گردیدن. (از منتهی الارب). مآله. (ناظم الاطباء). و رجوع به مآله شود
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، کوچک، (فرهنگ فارسی معین)، در تداول عامه، بسیار کوچک: دست و پا کوچولو، آقاکوچولو، خانم کوچولو، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)،
بچه، کودک، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ گُ لِ)
نام یکی از پاسگاههای گمرک و مرزبانی بخش مهران شهرستان ایلام است. در 54 هزارگزی جنوب خاور مهران و 4 هزارگزی جنوب راه شوسۀ مهران به دهلران واقعاست. کوهستانی و گرمسیر است. پاسگاه در درۀ کنار رود خانه چنگوله واقع شده است. آب قنات مخصوص پاسگاه است و آب رودخانه شور و تلخ و گوگردی است. این پاسگاه در حدود 18 هزارگز با مرز عراق فاصله دارد. سکنۀ آن را افراد پاسگاه و یک خانوار محلی تشکیل میدهد. در زمستان از ایلات پشتکوه برای تعلیف احشام خود به نزدیکی مرز میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
قسمی کتان. قسمی جامۀ کتانی که به روسیه کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. 152 تن سکنه دارد. آب آن از قنات. محصولش غلات و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(چُ غُ)
چغلی. خبرگیری، شرح اعمال کهتری نزد مهتری بقصد مجازات شدن وی. رجوع به چوغولی کردن شود، غدر و دغا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شارلاتانی، حقه بازی، شیادی، زبان بازی
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ خَ)
رجوع به کؤله شود
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
کچوله. (فرهنگ فارسی معین). کچله. اداراقی. اذراقی. خانق الکلب. قاتل الکلب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کچوله شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
بمعنی بادپیچ است و آن ریسمانی باشد که در ایام عید و نوروز از شاخ درخت و جاهای بلند آویزند و زنان و کودکان بر آن نشسته در هوا آیند و روند و گویند این لغت از لغات هندی است. (از برهان) (آنندراج). ریسمانی که دو سرش ببالا بسته و در میانش جای نشستن آدمی است که بر آن تاب میخورد و نامهای دیگرش ’تاب’ و ’آورک’ است. (فرهنگ نظام ذیل چنچولی). چنچله. (ناظم الاطباء). چنگولی. (فرهنگ نظام). بادپیچ. باد. (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). و رجوع به بادپیچ و تاب و چنچله شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان پایروند که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
قصیر و کوتاه. (از ناظم الاطباء). کوتاه قد. (فرهنگ فارسی معین). در تداول عوام، کسی که بالا از حد طبیعی بسیار کوتاهتر دارد. پست قد. کوتاه بالا. قصیرالقامه. قدکوتاه. نهایت پست قد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کوتوله واویلا، کوتاه قدی محیل و مکار. پست قدی مکار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ / بِ)
دارای دوچوب. که از دو چوب ساخته باشد، چادر دودیرکه. (ناظم الاطباء). نوعی از خیمه که به دو چوب برپا کنند. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
خداوند دولت:
اقبل ذودوله فقالوا
لمثل ذا فاتخذ ملاذا.
عبد المنعم الجلیانی، حکیم الزمان
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو لَ / لِ)
در تداول مردم گناباد خراسان پارگین حمام است و ظاهراً مرکب از ’گو’ به معنی گودال و ’شوله’ است و برهان قاطع شوله را بمعنی جایی که پلیدیها در آن افکنند و خاکروبه و خلاشه در آن ریزند آورده است
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
موبول. زمین باران بزرگ قطره رسیده. (از منتهی الارب) (ازآنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از موصوله
تصویر موصوله
مونث موصول، جمع موصولات
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی دوخنا از گیاهان گیاهی است از تیره نی بوریا که در نیمکره شمالی میروید وبعنوان علوفه مورد استفاده دامها قرار میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوتوله
تصویر کوتوله
کوتاه، قد، پست قد، قد کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچولو
تصویر کوچولو
بسیار کوچک، بچه، کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوچونچه
تصویر چوچونچه
نوعی پارچه لطیف سفید رنگ که از آن جامه تابستانی دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوغولی
تصویر چوغولی
خبر گیری، خبر آوردن برای کسی، شکایت کردن از کسی پیش کسی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنچولی
تصویر چنچولی
هندی تاب بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چچوله
تصویر چچوله
چچول
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره خرزهره که چندین گونه دارد و همه دارا خاصیت قی آور و لینت هستند و در آسیا و جنوب اروپا و آمریکا میرویند. از این گیاه گلوکزیدی بنام سیمارین بدست آورده اند. تعداد کاسبرگها و گلبرگهای آن هر کدام 5 عدد است. میوه اش مرکب از دو برگه طویل است و دانه ها دارا طعم تلخ و سوزانی هستند. برخی گونه های این گیاه بعنوان گل زینتی کشت میشوند خانق الکلب قاتل الکلب اذاراقی ازاراقی کوچوله. توضیح: در برخی کتب کچوله مرادف با جوز القی ذکر شده که اشتباه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچولو
تصویر کوچولو
دارای حجم یا ابعاد کوچک، دارای مقدار کم، خرد سال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چوچونچه
تصویر چوچونچه
((چِ))
نوعی پارچه لطیف سفید رنگ که از آن نوعی لباس تابستانی می دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوتوله
تصویر کوتوله
((لَ یا لِ))
کوتاه، قد کوتاه
فرهنگ فارسی معین
غوزه های پنبه پس از خارج کردن وش آن که برای سوخت در تنور
فرهنگ گویش مازندرانی