- چوپان
- شبان، گله بان
معنی چوپان - جستجوی لغت در جدول جو
- چوپان
- نگهبان گله گوسفند و گاو، شبان
- چوپان
- کسی که گوسفندان را به چراگاه می برد، نگهبان گلۀ گوسفند، رمه بان، رمه یار، رامیار، رمیار، شبان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل چوپان نگهبانی گله گوسفند و گاو شبانی
شبان، گله بان، محافظ و حارس گوسپندان و اسبان
چنان، همچنان و همچو آن
نام آهنگی از آهنگهای موسیقی
سبدی که از شاخه های بید می بافتند
آنکه گله گاو و گاومیش را نگهبانی کند و بچرا برد، چوپان شبان
سبدی که از شاخه های بید بافند
((چُ))
فرهنگ فارسی معین
چوبی که دسته آن راست و باریک و سرش اندکی پهن و خمیده است و با آن در بازی چوگان، گوی را زنند
چوب گوی زنی که دستۀ آن راست و باریک و سر آن اندکی پهن و خمیده است، چوب سرکج، نوعی ورزش دسته جمعی که بازیکنان سوار بر اسب، سعی می کنند به وسیلۀ چوبی مخصوص توپ را وارد دروازه کنند، چوگان بازی
مثل، مانند، آن چنان، آن سان، (حرف، قید) چنان که، همان سان که، برای مثال بجوی مهر من ای نوبهار حسن که من / به کارت آیم چونان به مهرگان آتش (رشیدوطواط - لغتنامه - چونان)
لباس کهنه و مندرس را گویند
جامۀ کهنه، لباس مندرس
پسوند متصل به واژه به معنای چپاننده مثلاً زورچپان
رئیس چوپانان شاه یا یکی از بزرگان