جدول جو
جدول جو

معنی چولغزک - جستجوی لغت در جدول جو

چولغزک
(چَ / چُو لَ غَ زَ)
آدمک سر پالیز. دو تکه چوب که صلیب وار آنهارا بهم متصل سازند و بر آن شولائی بپوشانند و آن را بر سر خرمن یا پالیز بکارند و نیز مردم بی اندام را بدان تشبیه کنند و گویند فلان به چولغزکی می ماند. مترسک. (لغت محلی گناباد خراسان). مترس. مترسک. داحول
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. 187 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصول عمده اش غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
گیسوی تابدادۀ زنان که از پشت سر آویزند. (لغت محلی گناباد خراسان). لاغ گیس
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان پائین شهرستان نهاوند. 850 تن سکنه دارد. از رود خانه گاماسیاب آبیاری میشود. محصولش غلات، توتون، حبوبات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 290 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
چشمه چوزک، از ناحیه نوئی کوه کیلویه و در 2500 گزی شرقی سرفاریاب واقع شده است و این چشمه از درز سنگی درآید که مانند شرم زنان باشد. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
کرت بزرگ برنج کاری که از درون خود، به کرت های کوچکتر تبدیل.، یک واحد کشتزار که از چند اولی درست شود
فرهنگ گویش مازندرانی