جدول جو
جدول جو

معنی چولبلاغ - جستجوی لغت در جدول جو

چولبلاغ
(چُ بُ)
دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. 230 تن سکنه دارد. از رودخانه و چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات، حبوبات، لبنیات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
صنیعالدوله آرد: قریه ای است از محال ایچرود زنجان ملکی جناب عمیدالملک هوایش ییلاق زراعت آن هم دیمی و هم آبی، یک رشته قنات دارد که خراب است و چهار چشمه که زراعت و صیفی این قریه را مشروب میسازد. سکنۀ آن پانزده خانوار است. (مرآت البلدان ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است و 613تن سکنه دارد. کوربلاغ در هفت محل به فاصله سه الی شش هزار گز واقع شده است و به شرح زیر نامیده می شوند:1- کوربلاغ شاه وردی یا خدانظر. 2- کوربلاغ محمدتقی. 3- کوربلاغ پتی آباد. 4- کوربلاغ ده قاسم معروف به ده شیر. 5- کوربلاغ فرج الله بیگی. 6- کوربلاغ ابراهیم بیگی. 7- کوربلاغ خانم آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان خیاو. دارای 199 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه شهرستان خوی. 291 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ)
دهی است از دهستان ربع شامات بخش ششتمد شهرستان سبزوار واقع در 50 هزارگزی جنوب خاوری ششتمد، سر راه مالرو عمومی ششتمد به کاشمر. کوهستانی و سردسیر است و 289 تن سکنه دارد. آب آن ازقنات محصول آن غلات و میوه جات، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن مالرو است. مزرعۀ کج درخت و کاهیک جزء همین ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، دست و پای فراهم آوردن اسب، اضطراب کردن، سرگشته شدن، کوشیدن، گرد گشتن، لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی