ماست که آب آن را گرفته باشند. ماست کیسه ای چغرات. (فرهنگ نعمهاﷲ). ماست و یا چغرلاتی که در کیسه باقی ماند پس از چکیدن آب وی (ناظم الاطباء). چکیده: وآن زر از تو باز خواهد آنکه تا اکنون از او چوغری خوردی همی و طایفی و لیولنگ. غمناک (از فرهنگ اسدی). ، اسب خاکی رنگ برنگ کبک. (ناظم الاطباء)
ماست که آب آن را گرفته باشند. ماست کیسه ای چغرات. (فرهنگ نعمهاﷲ). ماست و یا چغرلاتی که در کیسه باقی ماند پس از چکیدن آب وی (ناظم الاطباء). چکیده: وآن زر از تو باز خواهد آنکه تا اکنون از او چوغری خوردی همی و طایفی و لیولنگ. غمناک (از فرهنگ اسدی). ، اسب خاکی رنگ برنگ کبک. (ناظم الاطباء)
از دهات آمل از آبادیهای مازندران و استرآباد، (مازندران و استرآباد تألیف رابینو بخش انگلیسی ص 113)، در ترجمه فارسی ’چاوری’ آمده است، و درست نمی نماید، (مازندران و استرآباد ص 153)
از دهات آمل از آبادیهای مازندران و استرآباد، (مازندران و استرآباد تألیف رابینو بخش انگلیسی ص 113)، در ترجمه فارسی ’چاوری’ آمده است، و درست نمی نماید، (مازندران و استرآباد ص 153)
بازوبند و دست بند، (ناظم الاطباء)، چوری فروش، آنکه چوری فروشد، دست بندفروش، کسی که دست بند و زینت های زنانه دیگر فروشد، جوجۀ کوچک مرغ، (فرهنگ نظام)، بچۀ ماکیان که تازه از تخم برآمده و پرهای اولی آن نریخته باشد، (ناظم الاطباء)، در ترکی دختر، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، در ترکی بمعنی کنیز باکره و دختر خانه زاد است، (فرهنگ نظام) : چوری ... گندۀ فراخی که تراست آیا ز چه جنس است بگو با من راست گر مشک بود درش فراخ اینهمه چیست ور زآنکه جوال است پراز آب چراست ؟ شفائی (از آنندراج)، ، در ترکی پسر، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از آنندراج و بهار عجم)
بازوبند و دست بند، (ناظم الاطباء)، چوری فروش، آنکه چوری فروشد، دست بندفروش، کسی که دست بند و زینت های زنانه دیگر فروشد، جوجۀ کوچک مرغ، (فرهنگ نظام)، بچۀ ماکیان که تازه از تخم برآمده و پرهای اولی آن نریخته باشد، (ناظم الاطباء)، در ترکی دختر، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، در ترکی بمعنی کنیز باکره و دختر خانه زاد است، (فرهنگ نظام) : چوری ... گندۀ فراخی که تراست آیا ز چه جنس است بگو با من راست گر مشک بود درش فراخ اینهمه چیست ور زآنکه جوال است پراز آب چراست ؟ شفائی (از آنندراج)، ، در ترکی پسر، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از آنندراج و بهار عجم)
ملک الملوک داود بن میکائیل بن سلجوقی. چغربیک. چغری بک: و خواجه امیرک پانزده سال قلعۀ ترمد از سلجوقیان نگاه داشت، چون امید خراسانیان از محمودیان منقطع شد او قلعۀ ترمد به ملک الملوک چغری تسلیم کرد. چغری وزارت خویش بر وی عرض داد، گفت خدمت کسی نکنم که در عهد گذشته او را مطیع و مأمور خویش دیده باشم. (تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 120). رجوع به چغربیک و چغری بک شود
ملک الملوک داود بن میکائیل بن سلجوقی. چغربیک. چغری بک: و خواجه امیرک پانزده سال قلعۀ ترمد از سلجوقیان نگاه داشت، چون امید خراسانیان از محمودیان منقطع شد او قلعۀ ترمد به ملک الملوک چغری تسلیم کرد. چغری وزارت خویش بر وی عرض داد، گفت خدمت کسی نکنم که در عهد گذشته او را مطیع و مأمور خویش دیده باشم. (تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 120). رجوع به چغربیک و چغری بک شود