- چوت (چَ)
چاریک. و چاریک مالیات که سابقاً مارهاتا میگرفت. (ناظم الاطباء)
معنی چوت - جستجوی لغت در جدول جو
- چوت
از نامهای مربوط به هیئت قدیم هند، (تحقیق ماللهند ص 295)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(چَ تَ رَ / رِ)
لغت نامه دهخدا
مربعی که بقدر نیم گز یا بیشتر اززمین ارتفاع دارد ودر باغ ها و در خانه ها میسازند. (از برهان). چبوتره غلط است و بعضی گویند که چبوتره هندی است و فارسی آن چوتره است. (از غیاث اللغات). مربعی را گویند مرتفع از زمین بقدر نیم گز یا بیشتر که بر در باغها و در خانه ها سازند و آن را سکه (سکّو) گویند و این لغت هندی است. (از آنندراج) (انجمن آرا). سکوی مربعی که در خانه ها و در باغها جهت نشستن سازند. (ناظم الاطباء) ، در ترکی بصورت ’چوتور’ بکار رود بمعنی نوک کوچک است. (حواشی برهان)
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، دارای 200 تن سکنه، آب آن از قنات و محصولش غلات، برنج، خرما و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دشنام مردم هند است و این گویا ترجمه زن بمزد باشد، لیکن غلط بسته شده زیرا که مرانی بوزن ترانی است و این را محمول بر عدم اعتنا به شأن زبان هندی نتوان کرد بلکه غلط شاعر است:
داد از رانیان هندوستان
چوت مارانیان هندوستان،
محمدسعید اشرف (از آنندراج)
داد از رانیان هندوستان
چوت مارانیان هندوستان،
محمدسعید اشرف (از آنندراج)
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان، دارای 388 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصولش غلات و حبوبات و لبنیات و انواع میوه ها است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
در جنوب حکیم خان نواحی غربی مرو
دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل، دارای 170 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصولش غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
چوبی است که بدان ماست را هم زنند تا مسکه و کره از آن جدا گردد، چرخی که زنان رشته بدان ریسند
صدایی که به بیرون دادن نفس از دهان خارج کنند در حالی که لبها جمع شده باشد سافوت صفیر، آلتی فلزی گلی یا چوبی که در آن دمند و آوایی بر آورند سوتک
لاروس آن را سریانی معرب می داند توت بن درختی از تیره گزنه ها که خود دسته ای جداگانه را تشکیل میدهد. گلهایش منفرد الجنس است که گاهی برروی یک پایه هم گلهای نر موجود است و هم گلهای ماده و زمانی گلهای نر و ماده برروی دو پایه قرار دارند. گل آذینش سنبله یی و میوه آن بصورت شفتهای کوچک مرکبی است که پهلوی هم قرار گیرند، میوه درخت مذکور. یا توت سیاه. گونه ای توت که میوه اش قرمزتیره مایل بسیاه است و کاملاشبیه شاه توت است ولی بر خلاف آن میوه اش شیرین و تا حدی لزج است. شاخه های جوان این درخت مانند شاخه های بید مجنون بسوی زمین برمیگردد و شکل چتر زیبایی می یابد توت مجنون. یا توت فرنگی. یا توت مجنون
ماده پوشیده شده از پوست تشکیل دهنده درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه آن، ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه درخت را تشکیل میدهد
حالت نیم خواب، حالت کسی که او را خواب آمده، پی در پی چشم بر هم نهادن و باز کردن
سیخونک
غوزه ی خشک شده ی پنبه
از توابع رامسر
چهارمین، چهارم